Sunday, August 15, 2004


کنسرت دستان ،
خوب بود ،
بعد این همه وقت بی کنسرتی،
گرچه هیاهوی بیشتری می خواستم
اگه پریسا به جای نشستن روی صندلی تماشاچی /شنونده
اون بالا بود...

نکات جانبی بامزه ای داشت ولی،
من تنها بودم ، یه مرد سبیلوی خشن با تیشرت قرمز نشست کنارم
اومدم به بدشانسیم بلعنتم ، که دیدم پشنگ کامکاره
البته جای بدبویی بود
نمی دونم چرا من هیچ وقت پیش خانمای خوش بوی زیبا نیست جام:(

آقای گیسو پرشان بمی _ که البته زلفانشان را زدن اما همچنان پریشانن _ طبق معمول عکاسی می کردند،
دوربینو زده بود سر پایه ، مثل بوم صدا گرفته بود دستش و
هی می زدش توی سر برهنه ی بهروزی نیا

ماشینی که موقع برگشت سوارش شدم
یه نوار بامزه داشت ،
بودSatisfaction
بعد اون پشتا صدای شهرام ناظری میومد "آی ,عازیزِم"
مرده گفت پس مونده ی آهنگای نواریه که روش ضبط کردن،
چقدرشبیه بود به من ،
یه چیزای جدیدی روی من هم ضبط شده
اما هنوز صدای چیزی که در اصل بوده داره می اد
سعی می کنم صدا زیریه رو بشنوم
سخته
اما قشنگتره ،

مرد بیشعور بعد ازینکه گفتم که نوارش بامزست
تکنوی آشغالی گذاشت
مثلا کلی هم لطف کرد بهم
تازه:
_ خارجی گوش می کنید دیگه؟
_(احمق نمی بینی از کنسرت سنتی می آم) نه ، ایرانی رو ترجیح می دم
_ گوگوش می زارم پس
_نه، سنتی گوش مید م ، اون نوار اولیه که خوب بود
_افتخاری می خواین پس
_:((

ایول اقا این خیلی خوبه (فولک ایرانی)
_ این رادیو بود
بعد هم نوار مضخرفشو چپوند تو
منم آهنگای کنسرت یادم رفت
:((
حالا هی بگو با آدمای مختلف می شه ارتباط برقرار کرد

1 comment:

Yerma said...

گمون میکردم که جالبیه اینجا اینه که می شه بی قید و بند نوشت،من نمی خوام نویسنده بشم، نمی خوام با زور زدن موثر بنویسم ،نمی خوام بازارگرمی کنم
تنها چیزی که می خوام اینه که خودم باشم، بی ویرایش یا سانسور.
می خوام بدونم من ، من عریان ، بدون لباسی که جالبتر نشونم بده ، بدون بزک و سوتین ابری چه شکلیم و می تونم این تنهایی و عریانی رو تقسیم کنم یا نه