Monday, January 12, 2009

بیخِ مداومت را روزی شجر بروید

ما نشسته بودیم توی آشپزخانه، من داشتم محاکمه می‌شدم چرا به خارجی‌ها سرویسِ اضافه می‌دهم
محاکمه‌گر: آقای کیوریتورِ خودش از قِبَلِ همین خارجی‌ها به هرجا رسیده
من فقط پیِ یک روایتِ درست بودم، حالا که خارجی قصه‌اش را می‌بافت
پیِ سرخاب-سفیداب مالیدن ِ روی ِ آکنه‎ایِ عروسِ گلمان ایران‌ خانوم
نفع که از خارجی به من نمی‌رسید هیچ
چندشم هم که می‌شد ازش، با آن پررویی‌ش، با آن بوی گندِ همیشه‌گیِ دهانش
گفتم تهش شاید وصل شدن از طریقش به رییسِ بزرگ، عکاسِ غولِ هم‌وطنِ آن‌ورِ آب‌ها
اصلا می‌خواهم بروم زیرِ سایه‌ی یک نامِ بزرگ، اعترافم
همین‌وقت‌ها بود که آمد توی آشپزخانه، با نامِ بزرگِ موروثی‌ش لبخندِ کجی زد و رد شد
دو فصل گذشته از این خاطره، من همان فرداهاش سایه‌ی آن نامِ بزرگ را بخشیدم به رهایی از بوی بد و بلاهت و خود-برتر-بینی ِ سفیدپوستانه‌ی خارجی
آقای کیوریتور از قِبَلِ رفقای فرنگی‌ش طی‌الارض می‌کند
او، با آن نامِ بزرگِ موروثی‌ش

_

بشمار یک
از سری پست‌های "تیرِ چراغِ برق و سیگار" ( سلام آ)

‌____

آدم چه‌قدر که بد باشد حالش
The perfect sky is torn
را می‌شنود

The perfect guy is tall
؟!

که صدالبته فکتی است غیرقابل‌انکار