Wednesday, February 02, 2005

پرده ی بوسلیک را جفت حجاز می زنی

بمبارانش میکنم
از هر طرف
به هر شکل

قرص ویوالدی
کپسول پریسا
شیاف دامب دومب گرومپ گرامپ
سرم اکسیم و اندره حسین
آمپول زنگنه و ساکت و سراج


ازاین سالن می پرم توی اون یکی
ازاین سینما شلیک می شم طرف یه سینمای دیگه

آره جونم
باید استفاده کرد
کار مفید

اختیارمو می دم دست آقای فروشنده
هرچی بده می گوشم
اختیارمو می دم دست بلیطا
هرچی بودن می بینم

اختیارمو می دم دست تقدیر!!
اگه دیر رسیدم
حتما حکمتی هست
پشت هر اتفاق بدی ،امکان اتفاق بهتری هست
همه چیز به سمت خوبی پیش می ره
می رم فرهنگ
بلیط ِفروشی
صف کم

kiss of life
دوست داشتم زیاد
سیالی زمان
قاطی شدن رویاها با هم و با زندگی
مهربون بود کلی


اما
هنوز خفه نشده
هرچی به خوردش می دم
ساز ناکوک خودشو برمی داره و
با بی سلیقگی
گه می زنه به هارمونی

No comments: