بهترين قسمت اين نيمه ـ بزرگ بودن
ـ سال های بين مدرسه و کار ـ
صبح هايی است که می مانی توی تختخواب
فقط برای اينکه می خواهی
نمی روی دانشگاه
فقط برای اينکه نمی خواهی
عمل به خواستن ـ نخواستن های بی خودی
توی بچه گی اجازه اش را نداری
توی بزرگسالی بی منطقی لازمش را
بهترين قسمت اين نيمه ـ بزرگ بودن
امروز ماندم خانه
کلاس استاد پير بامزه ی محبوبم هم بود
بچه ها که پيغام دادند که نگران شده اند
هيچ دليلی به ذهنم نرسيد ، بهانه ای هم
فقط نوشتم دانشگاهم نمی آمد
پاپيم هم نشدند ، درک کردنشان را دوست دارم ، که همه شبيه هميم
صبح با اینرپرتر شروع شد
نیکول نازنین فراانسان و شان پن عزیز
ته فکرم یک چیزی تکان تکان می خورد راجع به سفیدهای امریکایی عزیز که صلاح دنیا را می دانند
ته فکرم یک چیزی از این مد توجه به کشورک های دیگر تکان می خورد
مهم نیست اما
مهم ته تنم هست که مدت فیلم را تاب آورد
ـ منتقد اعظم ـ
مهم ته چشمم هست که خیس شد
مهم ته دلم هست که فیلم را دوست داشت
شب
Love on the run
فرانسوا تروفو
هی فکر کردم باید از قبلش چیزهایی را می دانسته باشم
ارجاعات به جای کامل تری بایدم می برد
!! بعد دیدم بعله
از چهارصد ضربه پنج فیلم گذشته تا رسیده ایم به این آنتوآن دوانله سی ساله
بعد من حتی چهارصد ضربه را هم نداده ام ، در کمال شرم و خجلت البته
یک ذره ی زیادی که فیلم سنتیمنتال هپی اندینگی بود
خود جناب تروفو هم گفتند که دوستش ندارند
اما انگار یک چیزی داشت که از باقی فیلم های این دست جدایش می کرد
چندوقت پیش هم مولتی ویژن یک فیلمی نشان می داد که ترجمه ی اسمش می شد عروسک های روسی یا همچین چیزی
به نظرم شبیه آمدند این دوتا فیلم با هم
این فرانسوی های دیوانه یکجوریند
سطحی بازی هایشان هم تومنی هفت صنار متفاوت است با نوع امریکایی
ـ سال های بين مدرسه و کار ـ
صبح هايی است که می مانی توی تختخواب
فقط برای اينکه می خواهی
نمی روی دانشگاه
فقط برای اينکه نمی خواهی
عمل به خواستن ـ نخواستن های بی خودی
توی بچه گی اجازه اش را نداری
توی بزرگسالی بی منطقی لازمش را
بهترين قسمت اين نيمه ـ بزرگ بودن
امروز ماندم خانه
کلاس استاد پير بامزه ی محبوبم هم بود
بچه ها که پيغام دادند که نگران شده اند
هيچ دليلی به ذهنم نرسيد ، بهانه ای هم
فقط نوشتم دانشگاهم نمی آمد
پاپيم هم نشدند ، درک کردنشان را دوست دارم ، که همه شبيه هميم
صبح با اینرپرتر شروع شد
نیکول نازنین فراانسان و شان پن عزیز
ته فکرم یک چیزی تکان تکان می خورد راجع به سفیدهای امریکایی عزیز که صلاح دنیا را می دانند
ته فکرم یک چیزی از این مد توجه به کشورک های دیگر تکان می خورد
مهم نیست اما
مهم ته تنم هست که مدت فیلم را تاب آورد
ـ منتقد اعظم ـ
مهم ته چشمم هست که خیس شد
مهم ته دلم هست که فیلم را دوست داشت
شب
Love on the run
فرانسوا تروفو
هی فکر کردم باید از قبلش چیزهایی را می دانسته باشم
ارجاعات به جای کامل تری بایدم می برد
!! بعد دیدم بعله
از چهارصد ضربه پنج فیلم گذشته تا رسیده ایم به این آنتوآن دوانله سی ساله
بعد من حتی چهارصد ضربه را هم نداده ام ، در کمال شرم و خجلت البته
یک ذره ی زیادی که فیلم سنتیمنتال هپی اندینگی بود
خود جناب تروفو هم گفتند که دوستش ندارند
اما انگار یک چیزی داشت که از باقی فیلم های این دست جدایش می کرد
چندوقت پیش هم مولتی ویژن یک فیلمی نشان می داد که ترجمه ی اسمش می شد عروسک های روسی یا همچین چیزی
به نظرم شبیه آمدند این دوتا فیلم با هم
این فرانسوی های دیوانه یکجوریند
سطحی بازی هایشان هم تومنی هفت صنار متفاوت است با نوع امریکایی
5 comments:
دانشگاه نرفتن از اهم واجبات است :)
بی منطقی زیاد نمی خواد تو نیمه بزرگی
کمی جسارت
کمی هم غم نان نداشتن
راهش برای ما همیشه بازه!
.
بعدش هم می فهمم اینترپرتر رو چرا دوست داشتی، شاید این فیلم دوست نداشتنی به همون دلایل دوست داشتنیه
ما سالهاست نیمه - متوسط مانده ابم
به به این جا چه همه آباد شده :)
سلام
از انجا كه من با درشكه به موطن خود باز گشتم خستگي راه مارا ديروز زمين گير كرده بود و فرصت وبلاگ بوسي نشد(منظور همان دست بوسي است)
چشمك.
من اين جا آدرس ايميلي چيز نديدم يه ميل به من بزن تا من شماره تلفن بدهم يا و ببينيم اصلا قرار است چه كنيم.روز خوش
Post a Comment