Friday, July 21, 2006

چندروز پیش دلم رونویسی از کسی را می خواست
به هوای مولانا رفتم سمت کتاب ها
مایاکوفسکی آمد توی دستم
باز کردم ، این چیزها بود
نگهش داشتم تا امروز
که بی مناسبت هم نیست

فکرتان خواب می بیند

بر بستر مغزهای وارفته

خوابش

نوکران پروار را ماند

بر بستر آلوده

باید برانگیزم جل خونین دلم را

باید بخندم به ریش ها

باید

عنق و وقیح

ریشخند کنم

باید بخندم آنقدر

تا دلم گیرد آرام


برجان من نه هیچ تار موی سفید است

نه هیچ مهر پیرانه

من

زیبایم

بیست و دوساله

تندر صدایم

می درد

گوش دنیا

پس می خرامم



* ابر شلوارپوش ـ مایاکوفسکی ـ مدیا کاشیگر

** اون روز هنوز کسی برام ننوشته بود
"دختره ی بد عنق"
کامنت گذار ناشناس محترم ، من هیچ وقت ادعای نایس و مهربان بودن نداشته ام
هیچ وقت

5 comments:

. said...

میشه پست تولد آدم توش غرغر نباشه ها ، یعنی مایاکوفسکی ختم به ناشناس محترم نشه :)

تولدت مبارک دختره .

دوستت دارم ، خیلی .

می بوسمت . البته باید خم بشی :)

Anonymous said...

سلام
اين كه آدم از مولانا برسد به ماياكوفسكي جاي بس تعجب دارد.
از مولانا كه عالي است بگذريم من دوست دارم اين جناب مايا را .
بعد هم گويا روز تولد است به عنوان هديه تولد مي‌گذارم امروز را با خيال ليلا خوش باشي (بدون خيلي دوستت داشتم وگرنه هركسي را اين گونه لطف نمي كنيم)

Anonymous said...

منظورم از بد عنق چيز بدي نبود كه هيچ خيلي هم نايس بود! همين كه تو مثل اين دخترهاي دماغ عمل كرده‌اي كه همشون شكل همند ، نيستي خودش خيلي خوبه ... زادروزت گرامي

maeysam said...

والا من هر چی این پست رو خوندم نفهمیدم تولد از کجاش در اومد. ولی خوب حتما یه چیزی هست که همه می گن. پس تولدت مبارک

راننده ترن said...

چه ناشناس مشکوکیه!
.
بعدش هم مثل این که هر کاری کنی این ناشناسه می خواد نایس ببینتت، چاره ای نداری انگار، باید بسوزی و بسازی!!!