کم کم داشتم راه می افتادم سمت دیر
لحظه ای از گرمای ابلیسک که جلوه کرد میان این همه رنگ سرد
خیال کردم می گریزم از خیر خدای سترونان
هورمونهایم اما ، باز خیانت کردند
، هملتم
بیهوده دست به دامن ایهام ها نشو
راه نانری از هر دو سویش بر من بسته است
نظرکرده ی پروردگار آب ها هستم
1 comment:
نيايد روزي كه آب دريا ها را گريه كنيد، خانوم
بعد هم اين نقاشي حس عجيبي در من ايجاد كرده است وصف ناشدني
Post a Comment