درواقع هیچ ترجیحی برام وجود نداشت
تنها مساله م تفاوت بود و غریبگی
ترس از بیشمار آدم هایی که می توانستم باشم و نیستم
انتخاب هر انجیری به معنی از دست دادن بقیه ست* و این خیلی وحشت آوره
و به جز این شناختن آدما سرگرمیه بزرگیه
این فاصله ی بزرگ .. این هیچ ندانستن .. به منزله ی از قافله جا موندنه برای من
که ترس از پیری رو هم به همراه میاره
گاهی هم اینجور می شوم .. فکر می کنم
چرا دبیرکل سازمان ملل از آقای ولنتینو محترم تر است ؟
چطور سرخی زخم ها مقدس شد و سرخی لب ها نه
ارزشمندی چیزها را که تعیین می کند؟
اگر هدف زندگی ـ یا یکی از هدفهاش حتی ـ رضایت خاطر خودمان باشد
جور دیگر اگر زندگی می کردیم بهتر نبود ؟
____
این بازی رو دوست دارم خیلی
____
* صفحه ۸۴ ـ حباب شیشه ـ سیلویا پلات
تنها مساله م تفاوت بود و غریبگی
ترس از بیشمار آدم هایی که می توانستم باشم و نیستم
انتخاب هر انجیری به معنی از دست دادن بقیه ست* و این خیلی وحشت آوره
و به جز این شناختن آدما سرگرمیه بزرگیه
این فاصله ی بزرگ .. این هیچ ندانستن .. به منزله ی از قافله جا موندنه برای من
که ترس از پیری رو هم به همراه میاره
گاهی هم اینجور می شوم .. فکر می کنم
چرا دبیرکل سازمان ملل از آقای ولنتینو محترم تر است ؟
چطور سرخی زخم ها مقدس شد و سرخی لب ها نه
ارزشمندی چیزها را که تعیین می کند؟
اگر هدف زندگی ـ یا یکی از هدفهاش حتی ـ رضایت خاطر خودمان باشد
جور دیگر اگر زندگی می کردیم بهتر نبود ؟
____
این بازی رو دوست دارم خیلی
____
* صفحه ۸۴ ـ حباب شیشه ـ سیلویا پلات
4 comments:
انجیری در کار نیست،،همه از زیر گندیده اند
arzesh dar negahe tost...........
man az in ada bazihaye roshanfekri badam miyad.ama andre jid migoyad:tristan say kon bozorgi dar negahe to bashad na anche be an minegari....
albate man asare on mardak ro nakhondam ina neveshte dar yek ketabe amozeshe akasi neveshte shode.khosh bashi.badesh ham che farghi mikne refigh.liyaghate hameye ma akharesh ye vajab ghabre.
اتفاقا ما از این ادا بازی ها خیلی خوشمون اومد چون اصولن خیارو با کرم نیوا نمی خوریم وبدبینیمون رو هم به رخ این واون نمی کشیم اینجام جون میده واسه چشم چرونی جوری که چشامون الان کاسه خونه
شب خوش وخوش شانسی
Post a Comment