Wednesday, September 20, 2006

ain't nothing to be expected



انگار قراره برم سفر طولانی .. شب همه چیزو شارژ می کنم
صبح آماده شدنمو دو ساعتی طول می دم .. هی وسطش می پرم زیر ملافه تا بشه صبح دیر
کلی طول می دم تا سی دی ها رو انتخاب کنم
و کلی خودمو راضی می کنم که خوندنی فقط بار سنگینیه و خوردنی هم .. فقط شیشه ی آب نازنینم رو می برم
! لباسای خواهره رو هم می پوشم که فکر کنم اونه که می ره بیرون نه من

بعد هی بنر ( یا بنل؟؟!! ) وجودم جیغ جیغ می کنه که من می دونم یه مشکلی پیش می آد
و اگه تربیت بدنی بهم ندن چی و وای یعنی تا کرج باید بکوبم برم و اگه دم در رام ندن چی
و اگه نمره هام معادل سازی نشده باشه و پایان نامه بهم ندن .. اگه بگن مدارکت ناقصه

سی دی پلیره انگار با موزیک سنتی مشکل داره .. من دلم مولوی شهرام می خواد.. نمی خونه
صد و بیست و هفت رو می بلعه و اونا هی سروصدا می کنن .. فکر می کنم بیشتر از موزیک
قصه ی این چهار ساله برام ..دانشگاه .. آدما .. شبای کنسرتا .. گاسیپامون حتی

همه چیز تنفرانگیزه برام .. انقلاب تا چهارراه که پیاده می رم بلکه آروم تر شم
این که اهل کشوری هستم که تیتر روزنامه هاش گول خوردن پاپه و عکسش قیافه ی نحس این مردک
پیاده روی ولیعصر که درب و داغون و کثافته
بیل بورده که حجت الاسلام پناهیان رو توی حسینیه ارشاد وعده می ده
کوچه ی بالاور که انقدر قناصه که هیچ وقت نمی فهمی کی ماشینی ازش قراره بیرون بیاد
تنم انگار پر از استفراغ در آستانه ی فورانه

دربونه دم در چیزی نمی گه .. خان اول به سلامت
انتخاب واحده کوفتیم رو می کنم .. همه چیز انقدر بد هست که به شوخی نزدیک تره
ـ وقتایی که بدی از یه مرزی می گذره حتی جایی برای ناراحتی نمی مونه ـ
تربیت بدنی تو امیرکبیر ارائه می شه .. می گم این بابام از اولیا الله .. هی گفت نگیر بالاخره تو تهران تشکیل می شه .. بهش خندیدم
مقنعه قرض می گیرم و دم در انقدر طفلکی با آقاهه برخورد می کنم که مسخره ترین مانتوی تاریخ امیرکبیر رو اجازه ی ورود می ده اما انگار دختر دونده ی رنگی چیز غریبیه اونجا

یهو زندگی شیرین می شه .. به جای بچه های زشت امیرکبیر هم من یه آشنای گولی رو می بینم .. بعد هم دوسته که میاد کمکم و می برتم جایی که باید و همه چیز به خرمی تموم می شه

به معاشرتای اندکیم می کنم و می زنم بیرون و حالا انقدر همه چیز خوب هست که
برم اونور چارراه که ببینم تیاتر شهر چه خبریه
مقادیری عکس چیده اند توی پیاده رو ، اول فکر می کنم عکس جنگ و شهید لابد
- هرچقدر هم عکاسی جنگ دوست داشته باشم خسته می شم که به عنوان صبحونه ، ناهار ، شام بدن تیکه پاره ببینم -
دو دلم که راهمو بکشم برم یا ببینمشون ..خبری از جنگ نیست .. حرفه صلحه حتی انگار
یه سری کار آدم مهمای فرنگیه
و یه سری کار چندتا جوون
به نظرم کار بامزه ایه ، یادم میاد چارسال پیش ما هم قرار بود یه همچین غلطی رو همین جا بکنیم
جالبی بیشترش هم اینه که آدما وای میسن و می بینن
اینم حالمو بهتر می کنه .. انقدر که پشت چراغ قرمز مقادیری خوشحالی موزیکی می کنم

صد و بیست و فلان حرومزاده هم که اینجا رو خراب کردن و خودشون آمستردامن و من کلی حسودی می کن
فکر می کردم فقط آقای فیلمساز رفته به منظور صله ی رحم .. اما حالا می تونم تصور کنم چقدر بهشون خوش می گذره
بد بویز گو تو آمستردام ! ( اصلش گرلز بوده که به قول خواهره بدگرلز که اونجا ساکنن ) این آشناهای ما
که همشون تلپ می شن اونجان که بد بویز محسوب می شن

توی تاکسی برگشت انقدر شاد غلت می خورم توی موزیکم که فقط آخرش متوجه می شم
مرده چه جور ولو شده رو صندلی و دختر کناریش انقدر چسبیده به من که اونطرف مانتوم خیسه کاملا

____

عصرش انقدر حالم خوب شده که برم موزه
آدم جالبا و آدم مسخره ها و آدم چندشا
از صندلی های سینماتک همیشه متنفر بوده / هستم / خواهم بود

هاه ! راستی من رضا رو بیشتر از عباس دوست دارم از این به بعد
تاحالا هم عکس های این حضرتو بیشتر دوست داشتم اما تصویر توصیفی آقای فیلمساز از اون آقا ، یخ زده و افسرده
توی دفتر مگنوم پاریس به نظرم جالب تر می اومد که از این به بعد اینجور نیست

ــــــ

بعدم که معاشرت طولانی با سابقا بست فرند
راستی هی دلم می خواست از چندتا روشنفکر واقعی بخوام با ما جوجه ادا دارها یه معاشرتی بکنن _
_ که جرات نکردم یا یه همچین چیزی

من بالاخره پامو توی اون کافه ی ترسناک گذاشتم و با وجود دادهای آقای صاب کافه
و میل مبرمش به چک کردن چراغ توالت خانوما هنوز زنده م

بعد هم که مجمع خانومای زیبا کمی اونورتر مشاهده شدن و به معاشرت طولانیم با اونا کردیم و
کلی هم با خانوم سرده آشنا در اومدیم از قضا

از اینکه تا زیر پوستم پر از بوی سیگاری که خودم هم کشنده ش نبودم حتی بشه
متنفرم ، متنفرم ، متنفرم

ـــــ

نکته اخلاقی
یک سری شروط هستن برای زندگی مسالمت آمیز بین آدما که اگه رعایت بشن
شرایط قابل تحمل تر می شه

ـــــ

یادآوری
من هی می ترسم کسی فراموش کنه
این چرت و پرتای طولانی من فقط جای حافظه ی کمکی خودمه
و احتمالا برای شما تهوع آوره .. پس جان مادرتون اگه می خواین فحش بدین نخونین

5 comments:

Anonymous said...

تو کافه خوکا این چراغای رابطه ن که خاموشن حتی اگه صاحابش برق کار توالت خانوما باشه
شب خوش وخوش شانسی

Anonymous said...

khob engari rasman be jamee roshanfekran dari mipeyvandi..........
omidvaram javabe niyazhato begiri
albate dar khiyaboone gandi.......

Anonymous said...

nabinam reza ro bishtar az shohare man doost dashe bashia!!!!!

Anonymous said...

baz ke jame roshanfekrha ebraze alaghe kardi.baba bikhiyal.bad ham in ke shiveye akasi in do ta ba ham fargh dare.bad in ke manam az sandalihaye amfittheatre moze badam miyad.chon paham azyat mishe bad ham ye dokhi ahmagh behem mige lotfan sandalio tekon nadin.badesh ham ye dosti ke ta hala hata behesh salam ham nakardam az posht pamo dero kard.manam az forsat soe estefade kardam angosht kochikasho gereftam ke davamon nashe.badesh ham mamad agha goft berim namayeshgahe aks niyavaran ma naraftim raftim donbale gheymate laptab.badesh ham jev gir na jav gir shodam ye filme dvd az akasane national geographic kharidam.roshanfekri sodi nadare.

Anonymous said...

1.khiyalet rahat roshanfekri yek fohshe abdare.badtar az khaharo madar hava kardan.
2.on dokhi ahmaghe.baba bikhiyal man babate yek raftar be kasi gir nemidam.chizhaye digar ham dalilesh hast.am khob tohin nabayd kard.ino ghabol daram.
3.ghaziye angosht ro ham az sare ebraze vojod bod.va ela ma ki bashim be kasi biadabi konim.
4.man shekamo hastam ama na hamishe.gahi faghat.ama agar shoma migin khob bode bode.noshe jan.ma ke nistim dar in saraye vatan.
5.albate manam mifahmam.ama man gharar nist pol bedam .aslan man nemikhastam in agha rishoe mikhast.
6.az on maghazehe to tabagheye avale paytakht namayandegi panassonic ke kheyli ham bozorge.ama chandan jazab nabod ha.gofte basham man didam.
7.adade moghadasi st.be inja ke resid hame chiz yeho tah keshid.
diroz masire gheseham ye jade bod be khorshid....emroz bebin ye rahe be shorezare tardid.....
dariush sayes.
be man komak kon....
maraz martike seda dorage.