Sunday, July 25, 2004

لازمه که یادآوری کنم که چقدر برای دنیای خودم ،استقلالم و تنهایی هام ارزش قائلم؟؟ 
  .   اگه تنهایی هام نباشن ،نمی تونم توی جمع یا با تو ، خوشحال باشم 
 ... با این "از راه دیگر آمدن ها ت" به هم ریختی همه چیزو 
از این که توی جای خودت نمی مونی ومیخوای همه ی زندگیمو پرکنی از خودت، متنفرم
!  این شاهکار آخرت دیگه رسما خراب کرد همه چیزو
وقتی پامیشی این همه راهومیای تا یه شهر دورو تعطیلاتی رو که می خوام با خونوادم
 باشم،خراب می کنی،من دختر چهارده ساله ی داستانای پاورقی نیستم که دستمو بزنم زیر چونم و با  احساس بگم    
 !"آه،او بر من عاشق است"
 در برابر اینکارای تو ترس از دست دادن استقلالم به سراغم می آد ،ترس از وابستگی و    
!رم میکنم