Wednesday, October 27, 2004

از اونجايي كه در حال حاضر بيشتر زندگيم توي راه و خيابون مي گذره
مي خوام يه كم تو روابط خيابوني بيشتر دقت كنم

1ـ سر صبح ، گولانه ، در حال گز كردن خيابون ، خانومه مياد جلو
يه چيزايي تو اين حدود مي گه
" شما خيلي خوبيد( اينو يه چيز ديگه ي خصوصي گفت ;)
مراقب خودت باش ، قدر خودتو بدون
روز خوبي داشته باشي"
!!!!!

2ـ متلك گفتن يه چيز كاملا مسريه
از كنار يه پسره سياه گذشتم(از اين دانشجوهاي وارداتي كشورهاي تازه كشف شده)
يارو در اومد كه
"هي ! دو يو پلي بسكتبال؟"
دوبله ي نعل به نعل
!!!!!

3ـ ديديد چقدربعضي آدما كمبود محبت جسمي دارن
هي توي تاكسي و خيابون خودشونو مي مالن به آدم؟
اگه مرد باشه مي شه گفت بره اونور
يا حداقل زير لب هي فحش داد
اگه يه خانومه چاق باشه ، توي مغزت غر مي زني
اما يه دختر جوون خوشگل..
من نمي دونم چه كار بايد كرد!
فقط اينبار خدا رو شكر كردم كه دو تا گوشواره دارم
و هي سعي كردم يه جوري نشونش بدم
اما افاقه نكرد
!!!!!

4ـ وقتي دبيرستان پسرونه تعطيل مي شه ، تو اولين پناهگاه ممكن بجهيد
و تا عبور كاملشون نفستون رو حبس كنيد

5 ـ درسته موهاي من شبيه جنگله
اما نمي فهمم چرا رد كه مي شن از كنارم مي زنن زير آواز

6 ـ كاش زودتر سرد بشه ، دست مردم بره تو جيبشون

7 ـ دخترخانوماي زيبا
به خاطر خدا
اين مانتوهاي شكفتتون..
خواهش مي كنم
اين برجستگي هاي خيلي گوياتون..
بابا حالم بد مي شه خوب
آخه دارن سوراخ مي كنن لباسا رو..
من هي هم كه برگردونم نگاهمو،
باز برخورد مي كنم به يه قله اي ، تپه اي
بد وضعيه ها

8 ـ فعلا همينا
منتظر آخرين برداشت هاي ما از خيابون باشيد

No comments: