Thursday, November 04, 2004

دیروز روز بدی بود
بدشانسی پشت هم..

دونستن اینکه برای دیگران اهمیتی نداریم ،
درد جمعی،
انقدر که برسیم به هم و فقط بپرسیم "چرا؟"

دیدن تو ،
تخم مرغ توی دستم ،
راهتو که کشیدی و رفتی..
تخم مرغه که درست نورپردازی نشد...

بچه جون ، برای آثار هنری اهمیت قائل باش
وقتی بی شعورانه می شینی روی نقاشی مردم
حقته که نقاشیه چاپ شه روی مانتوت

از کنارش که گذشتم ،
توی پله ها ،
نگاهمون که یه لحظه خورد به هم..
دنیا اسلوموشن شد برام
گندشو دراورده بس که خوشگله
حتی اگه پهن بارش نباشه

موقع برگشت
توی ماشین
رادیو ،
آخرین اتفاق بد
باز هم بوش..
اگه دنیا قیم نخواد کی رو باید ببینه؟

شب ،
بانو تنگش گرفته
بر که می گردد
سیب را برده اند به شبستان خاتونکی دیگر
من عاشق این جایگزین سازی های سریعتم..
حداقل پنج دقیقه بینش تنفس بده به خودت عزیزم

No comments: