Thursday, December 09, 2004

برف نو ، برف نو ، سلام سلام !
بنشین ، خوش نشسته ای بر بام .

(بشین دیگه لامصب)

باید تو راه جنگل می بودم
اما اینجام
چه تنبیه خوبی
گرچه یه مقدار نگران عکس و نمره هستم

پاکی آوردی _ ای امید سپید! _
همه آلودگی است این ایام

چقدر آدم
تو جاده ، خیابون ، مغازه ها..
چقدر رستوران

شنبه چون جمعه ، پار چون پیرار،
نقش همرنگ می زند رسام

باید اقلیم عوض کنم؟
دوستامو
جاهایی که می رم رو...
همیشه یه سری آدم ..
توی جشنواره ها و گالری ها و تئاتر و سینما وکنسرت و کافه

کجا برم؟
___

همیشه هستن
کرج که بودم می دیدمشون ، اینجا هم.. همیشه هم توی کافی شاپ..
دوتایی
و یه سری پسر _ که هیچ وقت ثابت نیستن _
جواب سلامتو نمی دن
مگه اینکه با پسری باشی
نقاشی می خونن..
توی دستشویی ،
یکیشون گفت دارم می رم هتل لاله
قرار بعدی رو بذار هتل البرز
که راحت برسم
چقدر گرسنه ان
که هی مجبورن ازین هتل به اون رستوران..

____

تشنه آنجا به خاک مرگ نشست
کاتش از آب میکند پیغام!
کام ما حاصل آن زمان آمد
که طمع برگرفته ایم از کام








No comments: