دوسال پیش
همین موقع ها
من که دوست نداشت عکاسی بخواند
مجذوب این رشته شد ،
هفته ی پژوهش بود و سخنران کاوه ی گلستان
و شیفتگی رخ داد ، به او و عکاسی
و راهی که رفته بود و جایی که ایستاده بود _ ایستاده بود؟ _
و راهی که می رفت ...
وبرقرار بود تا آن سیزده نحس بهار..
و بعد هی حسرت
امروز
فرنود و عکسهاش
_ که جادوت نمی کرد جز چندتایی ، اما به فکرت می برد _
و حرفهاش و سختیهایی که دیده بود
و شک _ که آیا می توانم من _
و باز ، خواست عمیقی از درون
...
____
Suddenly, Last summer
عجب چیزی بود
الیزابت تیلور _ با آن چهره ی بی نقص و کمر باریک و برجستگی ها.. _
کاترین هپبورن
بازی ها همه خوب..
و تنسی ویلیامز و غریبگی هاش و روانپریشی آدم هاش
...
من که دوست نداشت عکاسی بخواند
مجذوب این رشته شد ،
هفته ی پژوهش بود و سخنران کاوه ی گلستان
و شیفتگی رخ داد ، به او و عکاسی
و راهی که رفته بود و جایی که ایستاده بود _ ایستاده بود؟ _
و راهی که می رفت ...
وبرقرار بود تا آن سیزده نحس بهار..
و بعد هی حسرت
امروز
فرنود و عکسهاش
_ که جادوت نمی کرد جز چندتایی ، اما به فکرت می برد _
و حرفهاش و سختیهایی که دیده بود
و شک _ که آیا می توانم من _
و باز ، خواست عمیقی از درون
...
____
Suddenly, Last summer
عجب چیزی بود
الیزابت تیلور _ با آن چهره ی بی نقص و کمر باریک و برجستگی ها.. _
کاترین هپبورن
بازی ها همه خوب..
و تنسی ویلیامز و غریبگی هاش و روانپریشی آدم هاش
...
No comments:
Post a Comment