Tuesday, July 26, 2005

سزاوار است نشستن بر روی زمين و تحقيرشدگی
کسی را که روز دو مرداد امامزاده طاهر کرج را فراموش کند در سودای ديگری ،
هرچند که استاد بهرام عامل وسوسه باشد ؛

مجلس شبيه استاد را ديديم ،
اولين کار بود که من می ديدم ، سال پيش که توفيقش دست نداد
و پيشتر قد نمی دهد به سن ما ..

اعتراف می کنم لذت چندباره خواندن پرده خانه و باقی مکتوبات را به همراه نداشت
و چقدر هی من به ياد مانا و گرافيک ناول هاش بودم..

اعترافم را بگذار به پای جای بد و عذاب وجدان دو مرداد
اما از فکرم ـ با شرمندگی ـ گذشت که اگر کار استاد نبود ، به خودم اجازه ی بدگويی می دادم ؟

جوانترم که طعم خانه نشينی و کابوس هميشگی و سکوت اجباری را چشيده باشم
ولی می توانم حدس بزنم خشم مردی آگاه به توانايی هايش را
وقتی در شهری زندگی می کند پر از کارهای نازل و
خانه اش پر از طرح های خاک گرفته و سرش پرتر از انديشه ..
و مگر خشم هميشگی آن چشمهای سرد و زنده را برحق ندانسته ام ؟

گفتيم دير بود ، و انقدر در کنايه چرا ؟ به صراحت که گفته بودند و خوانده بوديم پيشتر؟
اما يادمان نرفت به گرسنگی فرياد زننده ..

لرزيد ته دلم .. نکند برگردد کابوس پالتو پوش هايی که به بيدار خوابی رانده بوديمشان؟

No comments: