Monday, May 29, 2006

پام زق زق می کنه
این اصطلاح را از توی کتاب های یاد گرفته ام
و حالا معنیش را می فهمم / درک می کنم
فکر می کنم این گیوه ها ساخته نشده اند برای پای من انگار
کفش ملی
از عرض بزرگ و از طول کوچک
این مانتوها ـ پوشش ملی برای جماعت اناث ـ هم که هیچ اندازه ام نمی شوند
قبل ترها از عرض گشاد و ارتفاع هم که کوتاه
تازگی ها هم که تنگ تنگ تنگ و کوتاه کوتاه
حسرت پوشش ملی اندازه و آبرومند مانده به دلم
غصه ی صبح ها چه بپوشم چه بپوشم همیشه همراهم
البسه ی ملی / کفش ملی / سایز ملی

سرود ملی پخش می شود
من به زور می ایستم
بغلی م بلند هم نمی شود حتی
باقی هم نیمه نصفه ، تکان تکان خوران

پام زق زق می کند
فکر می کنم این اداها نیامده به من
این خرده هنرمندبازی های ساده گیر وطن وطنانه

خیابان زشت و سیاه و بدبوست
حرف های نامربوط از زمین و آسمان می بارد
فکر می کنم من هیچ وقت این شهر را دوست نگرفتم
هیچ وقت این آدم ها را

آرش می خونه
ما بچه های ایرانیم
اگه پاش بیافته واسش جون می دیم
یا یه همچین چیزی
فکر می کنم من هم اگرجایی بودم دور از این خیابان های کثیف نا امن
حتما هی داد می زدم اهل کجایم
جان هم لابد می دادم ، از راه دور

پام زق زق می کنه
این گیوه ها ساخته نشده اند برای پای من انگار
استفراغ گیر می کنه توی گلوم
این خیابان ها برای پیاده روی ساخته نشده اند انگار

این اداها نیامده به من

ــــــ

من شیفته ی این انسانم

3 comments:

Anonymous said...

سلام خانوم محترم
از آنجا که راپورت حاصله شما درست می باشد،بنده خوشحال خواهم شد هر کمکی که از دستم بر می آید انجام دهم ولی امروز در دیار اصفهانم و فردا عازم نازلی آباد (شیراز خودمان).
امید است پس از بازگشت در خدمت باشیم

. said...

این همه پست جدید؟؟؟ چرا ندیدم پس؟؟؟



حالا من شدم راپورت چی ؟؟ :))))) شیرازم نازلی آباد.. هاهاهاها

:X:X

Anonymous said...

شما یعنی من را می‌فرمایید؟
جدی جدی؟