Thursday, February 15, 2007

And I cut my bleedin heart out every nite



مامانه خوش خیالی حاد داره طفلک
! یه ساعت فردای ولنتاینه و می گه شکلاته رو باز نکن .. حالا شاید دادیش به کسی
حیف این هفتاد و چهاردرصد ِ کلفت پرملات نیست که بره پای کسی؟ کدوم کسی؟

دیروزش خوش گذشت کلی .. مدلای دختر چهارده ساله های زمان خودمون
جیغ و نعره و هیاهو هم
بانوی زیبای من ( که از پنه لوپه گی به املی پولان تغییر کرده ) دنبال کسی که انگشتر آقا جواهریه رو بخره براش
منم هی به عنوان رقیب عشقی عشاق می نداخت جلو
آقای راننده تاکسی تاچند ماه حرف داره واسه خانوادش .. از فالگیر بگیر تا قیمت مادلینگ
بعد هم که چتربازی .. واه ! خوب آدمه دو سه باری رویت شده بود در بین المراکز علمی و درونشان نیز و تازه سلامم می ده به آدم
بانوی زیبام سرخوش و من هم که هی سواستفاده و دست هام که هی کاشف
خانوم ورزشکاره هم یکیو پیدا کرد گمونم
زنم نمی دونم چه بلایی سرش اومده که بده حالش پس از دیشب

بعد امروز لباس زشت های سرکاری رو پوشیدم
خطرناکترین حالت ِ این وضعیت اینه که احساس کنید زیبا هستید
که حس مغبون بودن و گناهی بودن به سراغتون بیاد
جاش کافیه حس گه بودگی داشته باشید تا حداقل از حسن انتخاب مردم لذت ببرید

رفتم که دانشگاه تند کار که مثلا شب فیلم کلاب که حس تنهایی هم نه
که حضور ادپتد سان ( شاید هم کاپل.. خدا عالمه ) خویشاوند منتسب به حلال زادگی مانع شد

منم پناه بردم به خانومم و هی آزارش دادم که تو هم یعنی هیچکی
که برای خودش مدادرنگی خرید و حالش خوب شد
که ثابت کردمم خیلیم خوش بختیم که چیز نرم قرمزه گنده ی زشت کادو نمی گیریم فی المثل
اردک و خشتک و اینها رو هم که می شه فراموش کرد
به درک هم که معاشران سابق رفته اند پی گور خویش و یادی هم از ایام شباب نه
شبم نشستم فیلم هپی اندینگ خانوم گربه ای و آقامونو دیدم
تا الانم که اشکم در نیومده

پذیرش را صرف کنید

7 comments:

__ said...

OMG !
من امروز چقدر خندیدم به خودم و همه .
هی به هر کس رسیدیم گفت : ولنتاین ؟ اه اه . من که بدم می آید . دخترک ِ مترویی که با گوشی اش حرف می زد داد می زد انگار : این کارها برای بچه سوسولهاست . یعنی چه آخر . من خانمی شده ام .
ته ِ دلش را اما می خواندم ها :دی غمگین بود بنده ی خدا .
من هم فقط خندیدم به خودم و همه .
خیلی باحال نوشته بودی .
راستی من : سبزه . (چشمک)

. said...

شما را شناسیدم
به من می‌گی که ماهیتم شومه، اونوقت خود شیرین‌نخورت از یه شکلات سیاه نمی‌گذری که لابد به بهانه‌ی تلخ‌بودنشه
در هرحال پیرو آن دیالکتها، به علت اینکه بیغوله‌ای که درش زندگی می‌کنم فاقد فرحزاد و دربند است ،نمی‌تونم براتون حماسه‌ی سوپر ترش بیافرینم. ولی دو آپشن هست
یکی اینکه من برم همون تمشک و کرنبری و اینا رو اینجا بخورم و بعد بیام براتون تعریف کنم. یا اینکه همینجوری یه مقدار شیرینکاری و جلف‌بازی انجام بدم برای تلطیف فضا، بلکه جبران مافات بشه
.
از اینا که بگذریم، بنظر شما من اگه در خوندن نوشته‌های شما ممارست بخرج بدم با کاراکترهای اینجا آشنا می‌شم؟ یا اینکه اصلا نیازی به آشنایی نیست و همون آبستره و شهودی برخورد کنم بهتره؟

. said...

متأسفانه من آدم متهور و ماجراجویی نیستم و این صحنه‌ی خین و خین‌ریزی که توصیف کردید باعث شد که بخوام نظرتون رو راجع به آلبالو که طبع اهلی‌تری داره بپرسم. ولی اگه راهی نیست می‌تونیم یک تور تمشک‌چینی بپا کنیم که من شما رو در حالیکه آغشته به‌ خون و ارغوان ، مشغول چیدن هستین،با اصوات و حرکات ویژه‌ای تشویق کنم و بعدش هم شرافتمندانه، بیشتر از نصف نخواهم خواست.

Anonymous said...

من نگرفتم تو والنتاین را چیکار کردی ؟

. said...

يرما، حسودي نكن كه من موجود متظاهري هستم كه عادتاً حقايق را لوث مي‌كنم و اشياء را زيباتر از آنچه هستند مي‌نمايانينم! اگر برايت بگويم كه من در اين پـَرتستان از چلوكباب كه حق اوليه هر آدميزاديست محرومم،كه برايم خون گريه خواهي كرد- مثلني. با اينحال من اينجا بجاي تو بي‌دستي مي‌روم و تو هم حتماً در اولين فرصت به رستوران نويد در آپادانا سري بزن و دل مرا از راه دور از عزا در بياور

و من اصلاً نمي‌دانم چرا با لحن كليله و دمنه مي‌نويسم اينجا!!ء

. said...

يرما ! بد مي‌كني كه با خودت. حالا نويد نه، يه جايي كه خودت بلدي. برو و اين سنت حسنه رو احيا كن. مي‌دونم گذرت به اون ساندويچي‌هايي هم كه تو اولين پست‌ام نوشتم نمي‌افته. در نهايت، من به يك قيمه بادمجان خانگي هم قانعم

كار و درسم هم با همه. جاي فجيعي نيست. فقط به ورزشكاران اهميت ويژه‌اي مي‌دن، يرما

. said...

يرما، بخاطر همان فلافلي كه خورده‌اي بويژه اگر بعدش دچار مشكلات گوارشي هم شده باشي سزاوار آفريني

به نكته‌ي هوشمندانه‌اي اشاره كردي. تردد جوانان لنگ‌پوش كه بر اثر عجله، هنوز لوله-لوله‌هاي چرك از گوش و گردنشان آويزان است و با همين وضع بكار مردم رسيدگي مي‌كنند