Sunday, March 11, 2007

The rain falls down On last year's man


ح حجیم سرگرمی های غریبی دارد
اولین بار هم ، سر همین چیزها چشمم را گرفت
که من جدا نشسته بودم ، رو به روم راه سیاه کویری و ادام غرقه ی موزیک خود بودنم بود
و گوش هام پشت سر را می پایید که پیر داشت نقل خاطرات جوانی می کرد
و یک سال دور گفت که اصلا بودید شما آن وقت ؟
.. که صدایی گفت همان سال بوده که به دنیا آمده
..و من سرم را برگرداندم ببینم کی ست که دقیقا ده سال بزرگتر از من و اینجور جدی


ح حجیم سرگرمی های غریبی دارد
اولین بار هم ، سر همین چیزها قرار بود هم را ببینیم
که می خواست آقا اسی جمعه بازار را نشانم بدهد و نیامد و من تنها آنجا را کشف کردم

ـ بعدتر فیلمش را که ساخته بود ، نشانم داد ـ

ح حجیم سرگرمی های غریبی دارد
اولین بار هم ، سر همین چیزها با هم رفتیم بیرون
که لاله زار را رفتیم تا مغازه ی مادام ناز کرست دوز
ـ که انگار قدیمی ترین مغازه ی باقی مانده ی آنورهاست ـ
که نشست با مادام به صحبت و من هم که به عکاسی برای خودم

و مادام هم عیب فیزیکی نگذاشت روم


ح حجیم سرگرمی های غریبی دارد
به بهانه ی فیلم ساختن یا مصاحبه یا چای خوردن و گپ زدن فقط
می نشیند با آدم قدیمی ها به گپ و گفت
و انقدر هم جدی که شک برم می دارد این همان آدمی است که سر بهتر بودن بستنی فلان جا با خواهره متحد می شود علیه من
یا وقت نشان دادن سوراخ سنبه های شهر و تاریخ گفتن هاش ، یادم می رود چه طور گاهی همین ده سال را هم مجبورم یادآوری کنم هی


ح حجیم سرگرمی های غریبی دارد
هفته ی پیش ، همین وقت ها ، بالاخره با هم رفتیم پیش جهانگیر رزمی
به بهانه ی چای نوشی دور هم و از زبان خودش شنیدن ، شرح ماوقع را
بالاتر از محله ی زیاد شهری ما ، خیابان و بازار میوه ای که هیچ انگار توی این شهر نیست
عکاسخانه ای دنج و زیادی ساده
و مرد چه چیزها که نگفت
که من نمی دانستم آن آقای عکاس شهره در انسانیت ، چه شارلاتان جالبی است
که چه خیلی ها که نمی دانسته اند و خودشان را زده اند به اتوبان های علی چپ ، وقت نسبت دادن عکس ها به هم
که باز یادم آمد چه قدر زیاد ِ آدم های این صنف ، چه جانورهای درنده ای در خودشان پنهان کرده اند

و مرد چه طفلکی به نظر می آمد

ح حجیم سرگرمی های غریبی دارد
سر همین چیزهاست که بی خیال معاشرت های گاه به گاهمان نمی شویم
علی رغم تمام پستی ها و بدی ها و پلشتی هاش

No comments: