چندبار طی مسير بين دانشگاه و ساختمان بالاور، بینتيجه
شولوغی طاقتفرسا و سالپايينیهای الاغ نفهم از چالهميدان آمده
سيستم لوح گلی و پاپيروس و ادعای مدرنيزاسيون
مدير گروه جديد و نفهمی موجاموج در چشمهاش
من هی لبخند، هی به شوخی برگذار کردن همه چيز تا گرفتن ده روز مهلت
به جای پانزدهخرداد، خيام پياده شدن از مترو
اولهاش را شبيه توريستها طی کردن، ساختمانهای قديمی را ديدزدن
هی آدرس پرسيدن
هی هرکس آدرس را يک کيلومتر دورتر..تر..تر
پليسهای راهنمايی رانندگی که هيچجا را بلد نيستند
تمام خيابانها يکطرفه
هزار ساعت راه رفتن..رفتن..رفتن
بطری آب يخ در کيف و ناتوانی از نوشيدن به دليل حضور در معابر عمومی و ماه رمضان
هيچ زنی چرا در اين خيابانها نيست؟
هزارجا آگهی زدهاند که به خانومهای وسط کار نيازمندند
چی هست اين؟ اسم بهتر نبود؟
فکر میکرديد در آسمان دودگرفتهی آخر شهر پرنده هم به هم برسد؟
من که نديدهام، اين بار هم نديدم
فقط يکهو صورتم..مقنعهم..مانتوم
گمانم که چندروزی بود خودش را ول نداده بود
تقصير پرندهه هم نبودها، بس که همرنگ آسفالت بودم من
وگرنه پرندههای محترم اين شهر را چه به ريدن روی شهروندان گرامی؟
ريده شدن به هيکل را اما با تمام وجود فهميدم
اين يعنی در شرايطی که فکر میکنی بدتر ازين نمیشود، بدترش را ديدن
بعد هزار بار خوشحالی کردن که شير آبی در دهقدمی
وه که خوششانسترين ِ اين مملکت منم، بشمااااار
سر تا پا را شستن.. چه خوب شد.. چه خنک شدم
آهن خريدن.. آهن را زير بغل زدن و با ماشينهای عمومی خود را به خانه رساندن
اين آشناهای ما چشمی که به کمکرسانيشان نيست
کاش گورشان را اين دوهفته گم میکردند لااقل
هرچه کار با من دارند را انداختهاند اين روزها
از بيشترشان متنفرم
*نوبت من که بشود تمام چهارپايان که به پرواز درميايند هيچ، فرشتگان عالم بالا هم اسهال میشوند
شولوغی طاقتفرسا و سالپايينیهای الاغ نفهم از چالهميدان آمده
سيستم لوح گلی و پاپيروس و ادعای مدرنيزاسيون
مدير گروه جديد و نفهمی موجاموج در چشمهاش
من هی لبخند، هی به شوخی برگذار کردن همه چيز تا گرفتن ده روز مهلت
به جای پانزدهخرداد، خيام پياده شدن از مترو
اولهاش را شبيه توريستها طی کردن، ساختمانهای قديمی را ديدزدن
هی آدرس پرسيدن
هی هرکس آدرس را يک کيلومتر دورتر..تر..تر
پليسهای راهنمايی رانندگی که هيچجا را بلد نيستند
تمام خيابانها يکطرفه
هزار ساعت راه رفتن..رفتن..رفتن
بطری آب يخ در کيف و ناتوانی از نوشيدن به دليل حضور در معابر عمومی و ماه رمضان
هيچ زنی چرا در اين خيابانها نيست؟
هزارجا آگهی زدهاند که به خانومهای وسط کار نيازمندند
چی هست اين؟ اسم بهتر نبود؟
فکر میکرديد در آسمان دودگرفتهی آخر شهر پرنده هم به هم برسد؟
من که نديدهام، اين بار هم نديدم
فقط يکهو صورتم..مقنعهم..مانتوم
گمانم که چندروزی بود خودش را ول نداده بود
تقصير پرندهه هم نبودها، بس که همرنگ آسفالت بودم من
وگرنه پرندههای محترم اين شهر را چه به ريدن روی شهروندان گرامی؟
ريده شدن به هيکل را اما با تمام وجود فهميدم
اين يعنی در شرايطی که فکر میکنی بدتر ازين نمیشود، بدترش را ديدن
بعد هزار بار خوشحالی کردن که شير آبی در دهقدمی
وه که خوششانسترين ِ اين مملکت منم، بشمااااار
سر تا پا را شستن.. چه خوب شد.. چه خنک شدم
آهن خريدن.. آهن را زير بغل زدن و با ماشينهای عمومی خود را به خانه رساندن
اين آشناهای ما چشمی که به کمکرسانيشان نيست
کاش گورشان را اين دوهفته گم میکردند لااقل
هرچه کار با من دارند را انداختهاند اين روزها
از بيشترشان متنفرم
*نوبت من که بشود تمام چهارپايان که به پرواز درميايند هيچ، فرشتگان عالم بالا هم اسهال میشوند
1 comment:
natayeje akhlaghi az neveshteye sarkare eliye yerma...
aval
ploic ha gabbbbb hastand
dovom
payin shahr jaye badi ast
sevom
sal jadidiha kheyli khara madare morede enayat vaghe shode daran
chaharom
tanhayi payin shahr raftan sakhte
panjom
kharide ajsame sangin va hajim va hamle anha ba vasayele omomi bedone hamrah moshkel ast
payandeh bashi ostad.ghabol daram har chi gofti
rasti
sheshom
parandegane mohajer jer jer gahi mirinan.
Post a Comment