Friday, December 28, 2007

Don't waste your time, on coffins today

تابستون بود، شال سفید ِ وِلی روی سرم، فکر کردم زن توی آینه‌ی تاکسی شبیه ِ کیه
شب به بابام گفتم شبیه بی‌نظیر‌ بوتو نشده‌م من؟، بی سر برگردوندن گفت آره
خواهره یادش نمی‌اومد قیافه‌شو، تابستون بود.. هنوز برنگشته بود.. هنوز تو خبرا پیداش نشده بود
گشتم دنبال عکس‌هاش.. خواهره گفت نه، حق با اون بود.. من می‌خواستم ولی
می‌خواستم حالا که بزرگ شدم.. شال ِسفیدِ وِِِِِِلی روی سرم، فکر کنم شبیه اون شدم و قدم‌هام محکم‌تر شه
تابستون بود.. هنوز برنگشته بود.. هنوز تو خبرا پیداش نشده بود.. گشتم دنبال عکس‌هاش.. عکسی که می‌خواستمو پیدا نکردم، پستی که می‌خواستمو ننوشتم

عصری، هنوز خواب به سر، می‌زنم سی‌ان‌ان.. عکسی که می‌خواستم چه گنده پشت آقای اخبارگوی محبوبمه
چشمهام‌ هنوز انقدر وا نشده که ببینم تاریخ زیرشو
1953 - 2007
مغزم هنوز اون‌قدری هوشیار نیست که معنی‌ش رو بفهمم، یا که دلم نمی‌خواد؟؟، گوش‌هام اما حرفا رو می‌شنون، مخابره می‌کنن به مغز که اون‌قدریم به دل راه نداره ولی بش اجازه می‌ده که غصه‌ش شه

گشتم دنبال عکس‌هاش.. عکسی که می‌خواستمو پیدا نکردم.. فرق کرده بود عکس‌ها، خون هم داشت، تابوت هم داشت
این پست رو اما می نویسم، از عصر انقدر عکسش بوده جلوی چشمم که بفهمم زن توی آینه‌ی تاکسی شبیه‌ش نیست
زن ِ توی آینه‌ی تاکسی اما شال سفید ِ وِلی می‌کنه سرش
زنِ توی آینه‌ی تاکسی اما قدم‌هاش محکمه
زن ِ توی آینه‌ی تاکسی برای خودش بی‌نظیره

2 comments:

Anonymous said...

تازه رسیده بودم خونه. گوگل ریدرو باز کردم که ببینم چه خبره. تیتر خبر بی بی سی این بود: "بی نظیر بوتو کشته شد." خشکم زد. اس ام اس زدم که بوتو رو کشتن. شال سفیدش هنوز جلوی چشمامه.. شال سفیدش و اون محکم حرف زدنش...

Saltarello said...

مامانم دیشب وقتی که بی غم از مهمونی اومده بودم بهم گفت، اشکم خشک شده بود، اومده صبح واسه ت کامنت بزارم یرما بنویس ازش بنویس، عصر اومدم پستتو خوندم بغضم ترکید، اولیش ایندرا گاندی بود که خوب به یاد میارم، بعدم بی نظیر بوتو، زنان بی مثال، زنان دل گنده ی لبخند به لب، زنان شالهای سفید و استوار قدم
حیف