دیدید توی فیلمها(ی امریکایی ِ سطح ِ کف ِ من-پسند بیشتر) خیلی وقتها مسالهی انتخاب بین دوتا آدم وجود داره (به عنوان لاوبادی! غالبا) که یکیشون خیلی شستهرفته است و مواد ِفرهنگی (و غیر فرهنگی و همهچیز) ِ درست مصرفکن و برقزن و خوشچیدمان(کلا ِ ظاهر و منزل) و یکیشون قاه ِ خنده به هوای دستوپاچلفتی ِ مهربون ِکنارِخیابونغذابخور ِ مایل به حرکات ِ موزون ِ مدرن، ِ با پرولتاریا(ی متحد و حتی غیرمتحد)همراه و خوشرفتار.. بعد دیدید همیشه در بخش ِ تصمیمگیری ِ فیلم، دومیه که کلی کول و فانی ِ و میشه باهاش لَفید(لبخندهی مشترک تولید نمود) انتخاب میشه که کلی "پیور"ه و خانوم/آقای آراسته به عنوان ِ حوصلهسربر کنار گذاشته میشه، یا خیلی که بهش لطف کنن آرتیست اصلیه میگه که تو هم البته حق ِ حیات داری اما به شرطی که یه خستهکنندهی دیگه مثل ِ خودت پیدا کنی و بالاخره اینهمه موزه و کنسرتهای کلاسیک و اشیای اعلای کثافت هست که ما حالشو نداریم و ارزونی ِ شما غیرقابل ِ تحملها که لذتشو ببرید اما ما رو بیخیال که ایوای ذات ِ طبیعی ِ انسانی و لبخند ِ کودکان بزرگترین اتفاق ِ تاریخ
بعد من همیشه فکر میکردم عاشقانهتر از باخ نیوشیدن ِ توی کارنگیهال هم اتفاق وجود داره اصلا و آره خوب بریم موزه و وای که چهقدر آقای کتشلوار اتویی میخوام (در مکانهای مذکور خب، نه وقت ِ دویدن ِ شبانه) و هیچم عقآور نبود آقاهه اگه راجع به بهترینی ِ غذای یه رستوران سخنسرایی میکرد و من کاملن افسار ِ منویی رو میدادم دستش اگه ادعا نمیکرد که زیتون بهترین و باید که من امتحان ( که اونباری که حضرت ِ پیر – که آقاههی ما نه و مراد ِ جمع- اجبارمون کردن به اینکار که زیتون نمیخوری؟ غلططططططط هم پذیرفتیم حتی و کلا که من انسانی پذیرا) ... خوب آخه من خودمم یه قدری خستهکنندهام و همه اینو میدونن چون از وقتی بچه بودم ازم میپرسیدن دوستت اگه بیاد خونتون چهکار میکنی واسه سرگرمیش و من میگفتم که با هم کتاب، یا عکس نشونش میدم ( اونوقتا حتی عکسهای خودمم نبود) و اینجوری بود که زیاد کسی نمیاومد خونمون، مگه که درسخوندنشون میگرفت یا به قول ِ زنم معاشرت ِ مفید ِ عکاسانه که پایهش من بودم
یکماهه همو ندیدیم و من تازه رسیدم و خسته هم هستم ( که بعد ِ سهروز خونهنشینی امروز او-دی ِ بیرون و معاشرت و کلی آدم ِ مختلف و مفیدی و گالری و حالا هم تو).. بعد تو مینشونیم زود که بخشهای آخر ِ ترجمهتو بخونی در باب ِ تریستان و بعد من قصهی تریستان رو ( گه بگیره که پیارسالا پیدا نشد هیچ نوشتهای در موردش که من حالا کم نیارم و بگم که خودم میدونم).. با هم یه کمش که به نظر ِ تو کمخطرتره بگوشیم و من از روی ترجمه دنبال کنم.. من خستهام، میخوام به تو بگم بیخیال، بگم اصلا خودت چهطوری.... دارم فکر میکنم شایدم نفر ِ دومو باید انتخاب کرد که مثلا الان دوتایی پریده باشیم تو حرف ِ هم و راجع به طعم ِ شکلات و چه خوشگل شدی امشب.. واگنر داره میغروننه و داستان عالیه و ترجمت خوبه، اما من خستهم
من زونکن ِ فیلمنامهها رو ورق زدم و هی ناخونک.. مثل ِ همیشه راجع به ترجمههای گه و منتقدهای گه وهمهی گههای موجود دیگه و پروندهی تنهایی دم ِ مرگ رو هم بستیم (که اتفاقا روی میز و من پیشترها نصفه و تو حالا) .. میشینیم به ژلهخوری (واقعا کی درستش کرده؟) و اصلا خودت چهطوری.. بعد تو هی غر میزنی که دختر ِ ناانتلکتت رو چه جوری و انتلکت رو که اصلا چهجوری و مخلوط میخوای، منم که بالعکس که نا ش رو مطلقا و هَ ش رو که به زور و کوووو اصلن که کلن انسانم آرزوست.. دوباره دارم فکر میکنم من آدم ِ اول رو، که فکر میکنم دومیه اگه بود لابد الان...( و هیچ تصوری حتی به مغزم نمیرسه!)....... بحث به مُجازی/نا ی خیانت کشیده که من میگم که بحث ِ تن هم نیست زیاد و من اگه بودم بیشتر حرص میخوردم اگه یارو چیزای توی سرش رو با غیر ِ من شِر و نمیپرسم هم که کی وسط ِ تریستان زنگ زد که فقط گفتی مهمون داری و حوصله نه و بیخداحافظی (و من فکر کردم جاش اگه بودم و موزیک رو هم شنیده بودم در پس، چه خونی که به دلم نمیشد) ...... تو میگی کمبود داری خب، وقتی برآورده نمیکنه چی، که ذوق کردی که من هستم که موزیک خوب رو با کسی...... تهش من میگم سه سال ِ پیش چه بهتم برده بود که تو انسان ِ ایدهآلم.. تو میگی که سهسال ِ پیش اتفاقی اگه میافتاد دوستی ِ خیلی دور/نزدیکه حالا هم نبود.. من میدونم که اتقاقی نمیافته؛ من باز آدم ِ اول رو انتخاب میکنم که نیست؛ ما همیشه غر میزنیم
__
جان ِ مادرتون اعلام کنید چندنفرتون چندبار توی زندگیتون واژهی "یَزش" را شنیدهاید و معنی ِ آن را میدانید؟ این واژه در انبان ِ استعمال ِ چند نفرتان جای دارد؟
3 comments:
یَزش؟!! نه والله!
از اونجایی که این وبلاگ شما واسه ما فیلتره، باید با اولترا مولترا بیاییم اینورا تا چشممون به جمال این جینجر جانِ خوشگلتون روشن بشه و یه کامنتی بذاریم بسکه هرچی مینویسی ایولداااره واسه خودش ولی تنبلی نمیذاره لامصب! ایندفعه دیگه ولی حرفِ قسم و آیه و جوووونِ مااادرت درمیون بود.
والا ما هم مثل مكين! عمرا اگه شنیده باشیم!
www0625
coach outlet store online
givenchy jewelry
world cup jerseys
coach outlet
reebok outlet store
fitflops shoes
canada goose outlet
coach outlet online
ray ban sunglasses
cleveland cavaliers jersey
Post a Comment