بدبینی است که فکر کنم فیلمهای انتخابیش به افتخار ِ من؟، حافظه اگر داشتم فقط و یادم میآمد چه داستانها یکبار –کدام بار ِ کدام فصل ِ چه سال ِ چرایی- گفته بود از این زن -من چرا هیچ تصویر متحرکی ندارم ازش در خاطر- برام و این "که چهطور شده بود که اصلا حرف را کشانده بود"، معلوم میشد "چی" بینی است.. یک راه هست که اسکارلت جامهی سرخت را بپوش و سرت را بالا بالا، یک راه هم هست که بزرگترین جایزهی دنیا را میدادم به خودم اگر میتوانست این بریدن را هم، حرف ِ یک نفر که نیست، یا فیلمها که اصلا، این همه آدمی که من دوست دارم و فرصت ِ دیدارشان همینجاهاست فقط که میآید به دست، همین هفتهای یکبار.... تو اگر حوصلهی بریژیت را میداشتی، من میشدم خدنگ پناهگرفته در حضور ِ فِیکت، میل ِ همراهیت نیست انگار و من هم جزجرقههای نامطلوب ندارم در سرم که نکند به افتخار ِ منی که یعنی انقدر وقیحتر هم میتواند باشد و حالا یکجور ِ دیگر ِ پَستبینی هم که نکند معنیش این که "زن یعنی این و تو اصلا در چه ادعایی".. حوصلهاش را نداری که باز، حتی اگر دستپخت ِ گُدار، حوصلهی من را داشته باش پس
میشود یکی از عصرهای تولدهای هرباره به همت ِ بیبی ِ همسایه، اینبار با تارت ِ توتفرنگیش، با پیراهنِ اخرایی ِ بیمخلفات ِ روزهای دورِ تو، با گوشوارههای آبی ِ بلند ِ قدیم ِ من.. خورشید را نمیبینم که کِی میرود پایین و آسمان میشود سیاه وقتی که تریستان و ایزولده آماده میشوند برای ابدیت، تئوری احمقانهام را که ارائه دادم رخصتم ندادی به صحنهی احتضار ِ تریستان یا واقعا تابش را نداری یا که هنوز نرسیدهام به مقام ِشراکتش که میگویی باید تنها
سالگشتهگی است این؟ این بیهواترینها و بیهوسترینها، همانجورِ نوشتهی اولین و حالا باز، این آشنا شدنهای باهم بیآن که در میان باشد خواهشی حتی، نشانهها را شناختن که جنازهی بیسر را، جنازهی بیسر ِ بیدست را، جنازهی بیسر ِ بیدست ِ پشت/روسوخته را؛ و نشانهی من که تو از اولینبارها کشفش کردی و زیاد ِ آدمها هیچوقت ندیدند یا نپرسیدند با اینکه آشکارا
که به خود میپیچم ابروار، و نمیغرّم که نبارم اصلا، چرند میبافم پس ِ چرند که از دهانم در نرود که شانههایت را دوست میدارم، که نکند عبور ِ از مرزی، حریمی.. میان ِ همه عریانی ِ چیزهای توی سر، بیمرزی ِ کلمات و این پنهانی ِ ابتدایی ِترین ِ چیزها، اولین ِ خواستنها
عجیب ِ این روزهام همین تویی که با من و منی که با تو، که نمیفهمم چهجور شدنی شده/میشود اصلا، تو نمیگویی، من تصویرش میکنم، یک روز
1 comment:
fekr konam etefaghate khoob oftade barat.....paridan too hoze ehsas o az in harfa.....
khoobe shena kon toosh
Post a Comment