جوابِ هوی-ه آقای قشنگ بشه مااچ تا هول کنه که چرا و توضیح که نظرخاصی بهش نیست و صرفا به چشمِ جوجهجون-بودهگی.. گفتم الان خوبم و سه ساعتِ دیگه نیستم، که سهشنبهست
سهساعتِ بعد از جهنم نیست که میام.. عادت کردم، میکنم، زود، همیشه
پسرکی رو زدم یه لحظه/یه کوچولو، دفاع از خودِ مستاصلانه، قهر هم کرد، موعظهها کردم از حقوقِ انسانیش که در صورتی گیرش میآد که جوری رفتار کنه که محقش (بعد که عکسشو دیدم، چشماش که تو عکس اونهمه مظلوم، فکر کردم چهطور من..)، دخترکا گفتن زیادی مهربونم، که نیستم و اعتراف هم کردم
فحشِ زیادی نشنیدم.. دستِ تیغزده ندیدم، چرکی و سیاهی زیاد اما
ایستگاه زودتره پیاده شدم، بی تصمیمِ از قبل، تا وعده کنم به قولی که از قدیما به تنم، رفتم شکلاتی بسیار تاریخدار و نامی، و یادم نیومد چیش بود که حجیم با اون جورِ مخصوصِ تعریفکردناش میگفت عاالی، مغزم انقدر یاری کرد که انتخاب کنه نسکافه.. اما یهجورِ کُندی، خنگی، که خانوما با دلسوزی نگام کنن و خنده و من معذرت، که گیجم
نسکافهه و شیرنیِ خامهدارِ یواش و خطکشیهای سفیدِ پیدا از پشتِ توری و نرمیِ آفتاب و من تنها تکیهداده به میزِ بلند.. عینهو عکسا، عینهو داستانا.. که زنگ بزنم به تِد واسهی بارِ اول و صدام هیچ نلرزه و دستم حتی وقتِ آدرس نوشتن و خیالم مسیرِ سبزی رو مزهمزه کنه که فردا میرسونتم به اون+جا.. بلند که میشم گیج نباشم و خوشبختِ کامل
خیابانهای کشدار و قدمهای بسیار، و نگاهِ مردمو نبینم بسکه نورِ توی چشمهام بیشتر از بیرون، و عینک بزنم حتی و تیزی ِ شهر و آدمهاش نشه مایهی آزار، و صداشونو نشنوم بسکه خوشحالیِ فریادکش توی گوشهام، و لبخند لبخند به دنیا
که وایسم از دوتا گربه عکس بگیرم و اونها هی برام بچرخن و دمهاشونو گره بزنن تو هم و سرهاشونو و تنهاشونو.. و شما که نمیدونید من، گربه، عکس توی خیابون چهقدر چهقدر چهقدر دوریم از هم
بشینیم توی باهارخوابِ دوسته و عکس ببینیم و من مفتخر بهش که شده عینهو مجلهها
شب پیاده پیاده توی پسکوچههای غریبه، یه چیزِ سبزِ تیره بخرم و یه چیزِ نارنجی ِ گرم واسهی رنگرنگِ سالادِ فردا
لبخندمو انقدر کش بدم که تَرک تَرَکِ لبهام بشن چپاستیک-لازم
راه برم، لبخند بزنم، شادی بشنوم، با شادی بشوم همآوا، با شادی تن بشود تکان تکانِ.. بیخیالِ سنگینیِ محموله، بیرنگی، بیخیالِ این خِفتِ مقنعهی بیعادت روی گلوگاه، بیخیالِ خون خون که میرود از من
سهساعتِ بعد از جهنم نیست که میام.. عادت کردم، میکنم، زود، همیشه
پسرکی رو زدم یه لحظه/یه کوچولو، دفاع از خودِ مستاصلانه، قهر هم کرد، موعظهها کردم از حقوقِ انسانیش که در صورتی گیرش میآد که جوری رفتار کنه که محقش (بعد که عکسشو دیدم، چشماش که تو عکس اونهمه مظلوم، فکر کردم چهطور من..)، دخترکا گفتن زیادی مهربونم، که نیستم و اعتراف هم کردم
فحشِ زیادی نشنیدم.. دستِ تیغزده ندیدم، چرکی و سیاهی زیاد اما
ایستگاه زودتره پیاده شدم، بی تصمیمِ از قبل، تا وعده کنم به قولی که از قدیما به تنم، رفتم شکلاتی بسیار تاریخدار و نامی، و یادم نیومد چیش بود که حجیم با اون جورِ مخصوصِ تعریفکردناش میگفت عاالی، مغزم انقدر یاری کرد که انتخاب کنه نسکافه.. اما یهجورِ کُندی، خنگی، که خانوما با دلسوزی نگام کنن و خنده و من معذرت، که گیجم
نسکافهه و شیرنیِ خامهدارِ یواش و خطکشیهای سفیدِ پیدا از پشتِ توری و نرمیِ آفتاب و من تنها تکیهداده به میزِ بلند.. عینهو عکسا، عینهو داستانا.. که زنگ بزنم به تِد واسهی بارِ اول و صدام هیچ نلرزه و دستم حتی وقتِ آدرس نوشتن و خیالم مسیرِ سبزی رو مزهمزه کنه که فردا میرسونتم به اون+جا.. بلند که میشم گیج نباشم و خوشبختِ کامل
خیابانهای کشدار و قدمهای بسیار، و نگاهِ مردمو نبینم بسکه نورِ توی چشمهام بیشتر از بیرون، و عینک بزنم حتی و تیزی ِ شهر و آدمهاش نشه مایهی آزار، و صداشونو نشنوم بسکه خوشحالیِ فریادکش توی گوشهام، و لبخند لبخند به دنیا
که وایسم از دوتا گربه عکس بگیرم و اونها هی برام بچرخن و دمهاشونو گره بزنن تو هم و سرهاشونو و تنهاشونو.. و شما که نمیدونید من، گربه، عکس توی خیابون چهقدر چهقدر چهقدر دوریم از هم
بشینیم توی باهارخوابِ دوسته و عکس ببینیم و من مفتخر بهش که شده عینهو مجلهها
شب پیاده پیاده توی پسکوچههای غریبه، یه چیزِ سبزِ تیره بخرم و یه چیزِ نارنجی ِ گرم واسهی رنگرنگِ سالادِ فردا
لبخندمو انقدر کش بدم که تَرک تَرَکِ لبهام بشن چپاستیک-لازم
راه برم، لبخند بزنم، شادی بشنوم، با شادی بشوم همآوا، با شادی تن بشود تکان تکانِ.. بیخیالِ سنگینیِ محموله، بیرنگی، بیخیالِ این خِفتِ مقنعهی بیعادت روی گلوگاه، بیخیالِ خون خون که میرود از من
4 comments:
سلام. یک دعایی می کنم بگویید آمیین
کسی که روسری را اختراع کرد خر می باشد
کسی که مقنعه را اختراع کرد الاغ می باشد
می باشد هم خودش خر است
replica bags china zeal replica bags replica bags toronto
visit the site high quality designer replica visit site replica bags online blog link aaa replica bags
m4p99e6r16 j6x40r3a48 p4h51o1v08 t4n54y4y81 m0d91r0m98 z9x74h5u80
Post a Comment