ما همانی را که میاندیشیم نمینماییم
آقای تصویربردار دست گرفته بود که خودت هیچی، من نگرانِ این لنزهام، وقتی که از دستت رها بشه، بس که انگار زور نداری نگهش داری، من سعی میکردم عضلهی بازومو از زیرِ بلوز نشونش بدم، که میخندید؛ سارافونِ شق و رقِ نظامیطور تنم بود و سیخ راه میرفتم و فکر میکردم نمادِ اقتدار.. دوربینمو گرفت، عکسم رو که نشونم داد گفتم آخی، این منم؟ چه طفلکی.. حق داشت نگران باشه
از صدای ضبط شدهم بدم میآد، بس که اونی نیست که خودم میشنوم، این که خیلی شله، دختره، لوسه؛ من که اینهمه محکم حرف میزنم؟.. نوبتِ به روخونیِ متنم که میرسه، میذارم توی گرفتهترین وضعِ صِدام؛ اصلا خوبیِ اون روز-شبای اللهاکبر همین بود، که صداهه داشت کمکم واسه خودش دورگهای میشد، بی که لازم باشه که سالیانِ سیگار، که من آدم سیگار نیستم
اینطوره که من دوست ندارم توی عکسها باشم، فیلم؟ هرگز، بس که اون تصویر و صدا شکنندهست، بس که من نیست، من همون زنِ مقتدرِ قویام، با اطمینانِ ولداده توی صداش، مهم این نیست که باقی چی میبینن
آقای تصویربردار دست گرفته بود که خودت هیچی، من نگرانِ این لنزهام، وقتی که از دستت رها بشه، بس که انگار زور نداری نگهش داری، من سعی میکردم عضلهی بازومو از زیرِ بلوز نشونش بدم، که میخندید؛ سارافونِ شق و رقِ نظامیطور تنم بود و سیخ راه میرفتم و فکر میکردم نمادِ اقتدار.. دوربینمو گرفت، عکسم رو که نشونم داد گفتم آخی، این منم؟ چه طفلکی.. حق داشت نگران باشه
از صدای ضبط شدهم بدم میآد، بس که اونی نیست که خودم میشنوم، این که خیلی شله، دختره، لوسه؛ من که اینهمه محکم حرف میزنم؟.. نوبتِ به روخونیِ متنم که میرسه، میذارم توی گرفتهترین وضعِ صِدام؛ اصلا خوبیِ اون روز-شبای اللهاکبر همین بود، که صداهه داشت کمکم واسه خودش دورگهای میشد، بی که لازم باشه که سالیانِ سیگار، که من آدم سیگار نیستم
اینطوره که من دوست ندارم توی عکسها باشم، فیلم؟ هرگز، بس که اون تصویر و صدا شکنندهست، بس که من نیست، من همون زنِ مقتدرِ قویام، با اطمینانِ ولداده توی صداش، مهم این نیست که باقی چی میبینن
No comments:
Post a Comment