سرم اول به تکان افتاد یا پاهام؟
شانه تکان می دهم و
پای می کوبم
یک دست جام باده و یک دست زلف یار، نیست
اما مستم من،
جام باقی شاید_ می جوشد اندرونم _
روی ساقی هم که حیرانم کرده ، عجیب
گیسو پریشان نکرده هم دل نیست مرا
چندتا در یک شب؟
پنجاه و پنجی های نازنین من
لرزان ، لرزان
میان رقص کردی و هدبنگ و سماع
شور که بزنند ،
"قاسم خانی " که درهم بشود با "بوتورای"،
صبای کامکار که کرشمه بیاید آن بالا با آن همه رنگ
دستمال اشکی ِآدم کناریم می شود دستمال چوپی و می رود بالا
من هم انوقت ،
دست می افشانم و پای می کوبانم،
با نشیمنگاه وصل به صندلی
آن شراب مگر چند ساله بو-د؟
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment