Saturday, September 25, 2004

تقصير من نيست ،هروقت خواسته ام نيمه ي پر ليوان را ببينم،
يا ليوان درجا خرد شده يا ...

سرمست از رنگهات مثل خروس كه بخرامي به سمت دانشگاه و
فخر بفروشي به بچه هاي جاهاي ديگر و دل بسوزاني به حالشان،
و هي فكر كني كه چقدر غر مي زنند مردم و كدام محدوديت و شرايط به اين خوبي
و واي چه مملكت گل و بلبل و چه آخوندهاي نازنين روشنفكري ؛
حقته كه دم در بهت بگن از فردا با مقنعه،
كه بفهمي اون چيزي كه ليوان اومده به نظرت و توش هم يه نوشيدني جالب،
تست ادرار حضرات بوده

روسري هاي رنگ رنگ كه نباشند
مجبوريم تمام رنگهامان را بماليم پشت چشم ـ شبيه دخترهاي چهار راه فلسطين ـ
و بعد لابد موهاي شينيون كرده
و مقنعه هاي عجيب و
مانتوهاي شكفتني و
...

گفته بودم هرسال بدتر از سال پيش ، اما فكر نمي كردم تا اين حد

No comments: