انگار که کاسه ی سرم پر از آهن باشه و زمین همه آهن ربا
جاذبه ای وحشتناک محتویات سرم رو به سمت پایین می کشه
فرو می رم توی خودم.. له می شم
تصویر سری باز شده .. از بالا.. با اغراق
وسوسه ی همیشگی روزهای درد.. شکافتن کره و دیدن توش... بوی گه می زنه بالا حتما
کثافت و درد و تهوع
و احساس مورد ظلم واقع شدن
تحمل دردی که نمی دانی چرا و خو نمی کنی با آن پس از اینهمه وقت ِ از ابتدا
زن زاده شدن تجسد درد بود
جاذبه ای وحشتناک محتویات سرم رو به سمت پایین می کشه
فرو می رم توی خودم.. له می شم
تصویر سری باز شده .. از بالا.. با اغراق
وسوسه ی همیشگی روزهای درد.. شکافتن کره و دیدن توش... بوی گه می زنه بالا حتما
کثافت و درد و تهوع
و احساس مورد ظلم واقع شدن
تحمل دردی که نمی دانی چرا و خو نمی کنی با آن پس از اینهمه وقت ِ از ابتدا
زن زاده شدن تجسد درد بود
No comments:
Post a Comment