Wednesday, October 05, 2005

جنبش دانشجویی به سبک دانشگاه هنر

می دونستم ساعت نه شروع می شه
هی پیچ خوردم تا قانع شدم باید از موهبت خواب اضافی صبحگاهی بهره برد
کلاس ده شروع می شد
یه ربع مونده هنوز خونه بودم
وقتی رسیدم فقط تونستم از وسطشون جهش کنان بگذرم
تمام ظهر و بعداز اون هم بودند و گفتند تا شب که البته انجام نشده باز گویا
ما هم از دور تماشا
غریبه بودن تمام چهره ها گواه این بود که پیرترم ازاون که قاطیشون بشم
_ یک سری جوان از دبیرستان امده با کتانی های نو _

اعتراض پارسالی پرجوش تر بود ، همه ساز بدست ، انحصاری بچه های موسیقی بود ناسلامتی
این بار هم البته محضوضمان کردن با همنوایی ارکستر سطل ها و بطری ها
این امیرکبیریهای دوست نداشتنی هم هی با تعجب از پشت میله ها خیره می شدند


قطعا که حق با بچه هاست
و احتمالا باز ناحق می شه به راحتی،
مثل جریان قبلی که استاد آخونده گفته بود دخترهاتان فاحشه اند و
از اعتراض ، تعلیق سهم بچه ها شد

چقدر حیف که پیر شدیم
چقدر حیف که دهه ی شصت نگذرانده ( هم آن دوره ی حسرت برانگیز میلادی ، هم ان سال های سیاه وطنی )
پیر شدیم


No comments: