Tuesday, August 08, 2006

شنبه رفتیم کنسرت صدو بیست و هفت
که البته اولش سرخس داشت و من وکالشون رو اصلا دوست نداشتم
دلم هم سوخت که پسر به این خوشگلی انقدر جفنگ می خونه

پارت دو دوستان اومدن و ما غرق شعف شدیم
چندتا کار جدید داشتن که خوب بود کلی و کارهای قدیم هم که ..
این سالنه گرمه ، کوچیکه ، فشرده ست ، صداش افتضاحه و نورش بددددد
انقدر بد شدن عکسهام و انقدر اصلا نمی شد عکاسی کرد
که هی دارم فکر می کنم با چه معجزه ای بار قبل عکاسی کردم
و عکسهام اصلا بدی هم نیستن

واکنش من در برابر این بند اینه
دوربینمو غلاف می کنم که با موزیک بالا پایین شم
بعد مگه می شه از مسخرگی های سهراب گذشت یا آقای سلمک .. شروع می کنم به عکاسی
.. بعد باز یاد موزیک می افتم .. بعد باز
آخرشم به این نتیجه می رسم که وسط های و هوی و تکان تکان
عکاسی هم بکنم

آقای الخناص هم کم کاری کردن و زنجیر معهود رو پاره نفرمودن
استریپ تیز آقای .. هم که ما جزو مدعوین نبودیم


یکشنبه صاف رفتم کلاس و برگشتم ، مطابق معمول


دوشنبه رفتیم کافه
.. دلم هم زیاد نبود ، حوصله هم که
فقط هی به خودم گفتم این جزو فرآیند سوشیالایز شدنمه
یه مقدار با زوج عجیبا معاشرت کردیم
آدم جذاب هم که زیاد رویت نشد
جز یه آشنای قدیمی که کلی پاستیل به من بدهکاره و به روش نمیاره و شبیه متاهلا شده
این پسرها چرا انگار همشون از کلاس بدنسازی جاری شدن تو خیابون
همه تنومند و با لباس های چسبون
دخترا هم که همه شبیه هم

کافه مینت بدمزه ترین لیمونادا و آب آلبالوهای تهران رو داره
شربت امام حسینی
گرون هم هست ، زشت هم هست .. چطور قبلا نفهمیدم!؟

بعد رفتیم بلیط موزیک امریکای لاتین گرفتیم

زیاد هم بدرفتار نبودید

ـــــ

دوستان گرامی ، فرموده بودیم این سطور به منظور یادمانی شخصی است
حالا که خلاف توصیه عمل کرده اید ، عرض می شود از ابتدای تعطیلات که اینگونه نبوده وضع
اسباب تعجب خودمان هم هست وگرنه رنج کوبش روی این صفحه را به خود هموار نمی کردیم
که این روزانه ها هیچ بار معنایی ندارند

2 comments:

maeysam said...

نه بار معنی دارد نه معنی بار دارد.

. said...

قسمته دیگه دوست گرامی !
:)