من غم دارم .. فکر کردم عکس آشناست .. فکر کردم او بوده که سخنرانی می کرده در بزرگداشت کسی
بعد یادم آمد این عکس مال همین اسم است .. مهندس علوی
ترسیم فنی درسمان می داد و من دوست نداشتم و یاد نمی گرفتم .. فیزیک هم
..اصلا می خواستم کم بزنمشان که رتبه ی طراحی صنعتیم زیاد بشود که مجبور نشوم یک وقت
اما تمرین هاش را روم نمی شد انجام ندهم .. حتی شده کپی
پرسپکتیو که درس می داد ، یک هو می دیدی یک شهر کشیده روی تخته با گچ
و من که خط هام آنقدر بیچاره و کودک بودند و کج و معوج و نیمه جان
سیگار که می کشید پشت هم و خسته که بود انقدر و حق هم داشت
غمم شد .. دلم خواست می شد زنگ بزنم به یکی از بچه ها و حرف بزنیم .. سحر مثلا
که شاگرد خوبش بود .. از سال قبل ترش آمده بود آن کلاس ها را و طراحی صنعتی می خواست و قبول هم شد
و حالا دوسالی هست توی راه هم ندیده امش
کاش می شد زنگ بزنم و انگار نه انگار این چهار، پنج سال گذشته و حرف بزنیم
کاش می شد بروم آن ساختمان قدیمی توی میدان توحید و همه چیز همان باشد که آن سال و من بو بکشم
و با گچ ها بازی کنم و تاریک که شد دلم بگیرد و فکر کنم کنکور را که بدهیم خوب می شود همه چیز
و ما همه کنکورمان را خوب دادیم اما هیچ چیز خوب نشد
و حالا من چقدر غم دارم و چقدر دلم آن سال را می خواهد و کلاس ترسیم فنی را که چیزی ازش حالیم نمی شد
من غم دارم و دلم هوای ساختمان قدیمی میدان توحید و بچه هاش و بزگ ترهاش
و تست هاش و رقابت های مسخره و شوخی هاش و ترس و هدف مشترکمان را کرده
فکر می کنم آن سال سال خوبی بود .. بهتر از تمام سال هایی که بعدش آمد ، بهتر از تمام سال هایی که قبلش بود
من غم دارم
بعد یادم آمد این عکس مال همین اسم است .. مهندس علوی
ترسیم فنی درسمان می داد و من دوست نداشتم و یاد نمی گرفتم .. فیزیک هم
..اصلا می خواستم کم بزنمشان که رتبه ی طراحی صنعتیم زیاد بشود که مجبور نشوم یک وقت
اما تمرین هاش را روم نمی شد انجام ندهم .. حتی شده کپی
پرسپکتیو که درس می داد ، یک هو می دیدی یک شهر کشیده روی تخته با گچ
و من که خط هام آنقدر بیچاره و کودک بودند و کج و معوج و نیمه جان
سیگار که می کشید پشت هم و خسته که بود انقدر و حق هم داشت
غمم شد .. دلم خواست می شد زنگ بزنم به یکی از بچه ها و حرف بزنیم .. سحر مثلا
که شاگرد خوبش بود .. از سال قبل ترش آمده بود آن کلاس ها را و طراحی صنعتی می خواست و قبول هم شد
و حالا دوسالی هست توی راه هم ندیده امش
کاش می شد زنگ بزنم و انگار نه انگار این چهار، پنج سال گذشته و حرف بزنیم
کاش می شد بروم آن ساختمان قدیمی توی میدان توحید و همه چیز همان باشد که آن سال و من بو بکشم
و با گچ ها بازی کنم و تاریک که شد دلم بگیرد و فکر کنم کنکور را که بدهیم خوب می شود همه چیز
و ما همه کنکورمان را خوب دادیم اما هیچ چیز خوب نشد
و حالا من چقدر غم دارم و چقدر دلم آن سال را می خواهد و کلاس ترسیم فنی را که چیزی ازش حالیم نمی شد
من غم دارم و دلم هوای ساختمان قدیمی میدان توحید و بچه هاش و بزگ ترهاش
و تست هاش و رقابت های مسخره و شوخی هاش و ترس و هدف مشترکمان را کرده
فکر می کنم آن سال سال خوبی بود .. بهتر از تمام سال هایی که بعدش آمد ، بهتر از تمام سال هایی که قبلش بود
من غم دارم
8 comments:
wow, daghighan:
و فکر کنم کنکور را که بدهیم خوب می شود همه چیز
و ما همه کنکورمان را خوب دادیم اما هیچ چیز خوب نشد
The age of innocence...
ببخشید کامنت بیربط میذارم. شما اون "شیشه" سیلویا پلات رو از کجا پیدا کردین؟
پس تجدید چاپ شده. تا یکی-دو سال پیش اینکتاب وحشتناک کمیاب بود.
راست گفتی یرما جان
همه شون افتخارشون به پر تجربه بودنشونه ... قابل توجه خانومهای نجابت مند ایرانی...این ازدواج به سبک ایرانی هم بر پایه نجابت همون شکلی به کثافت کشیده میشه
مادرهای ایرانی الاصل برای اینکه بچه هاشون به فساد کشیده نشن تند تند میرن خرید گل و تور و این کلک های قدیمی ...2 سال بعد یه دیوونه هایی هستند که تحویل ایران آزاد داده میشن
من خیلی حرف میزنم
ممنون از نظرت خیلی زیاد
به قول یکی از بچه ها هیچ دختری برای اون پست نظر نمیده ...رو سفیدم کردی
بازم منتظر نظرات باحال شما هستم
خانم دكتر جكيل + خانم هايد عزير! چرا نثر نوشتههاي شما در اينجا، با نثر كامنتهايتان در وبلاگهاي ديگر، ايناندازه متفاوت است؟ فكري براي اين انشقاق شخصيت مايوسكننده بفرماييد. دافي در برابر ديوار مرگ بر آمريكا، محشر است و مثالزدني. پيشنهاد ميكنم مقاله مشتركي درباره عكاساني كه تنها نكته بامزه در نظرشان تضاد است بنويسيم (منظورم همان "عكاسان تيپيك ايراني"ست). نام كامل من هم چنين است: آقاي داناي بيمنزل (عليرضا الف. مستعار است و بهشدت تكذيب ميشود)
engar rasme taaghib o blog sarzani dare tabdil be ye maraze hamegani mishe.........
mikham az halghe blog nevisan joda sham
ama baz ham be inja sar khaham zad
az nazarati ke baram gozashti mamnoonam
darke ghavi dari
movafagh bashi
سلام یرمای هنرمند !
چه خوب . که از میدیا خاطره داری .
من اما مثل این روزهای شما فکر می کنم . که ما اگر هم کنکورمان را خوب بدهیم هیچ چیز خوب نمی شود . هیچ چیز .
دنبالت می کنم .
Post a Comment