Tuesday, December 12, 2006

Yet You're My Favorite Work Of Art

دارم فکر می کنم اون همه وقت که نبود ، فقط یادم مونده بود
که توی ماشینش مای فانی ولنتاین شنیده بودم
که اولین بار بعد اون همه وقت ازش خواستمش
یا چون می خواست موزیک رایت کنه برام ، یادش افتاده بودم؟
دارم فکر می کنم شاید فقط به خاطر مای فانی ولنتاین بود که همو دیدیم باز
که وقت تلنتد مستر ریپلی دیدن یادم افتاده بود که اونه که دارتش

اون موقع توی ماشین هم انقدر یادم رفته بود
به چشمای سهراب از لای پرده ها که می رفت روی اعصاب آدم
اون شبی که شستش در رفته بود و ساز نمی تونست بزنه
تا آخرش که اومد روی استیج و همینو خوند ؟
دارم فکر می کنم اصلا این اتفاق افتاده یا من هی بی خود فکر می کنم اون چشمها
که اونجور اعصاب خوردکن بودند مای فانی ولنتاین خوندن ؟


توی فرهنگ استفاده ی ابزاریم از آدما ، اون ، مای فانی ولنتاین بوده برام
آقا آشنا دورادوره که رفت بیرمنگام ، ریمیکس مست قلندر و یو کنت لیو می آن د شلف
- که هیچ وقت آشنا نشدیم انقدر که ازش بگیرم و جای دیگه هم پیدا نشدند -
ح حجیم فریادها - نجواها ، که دادش بهمون
کسای دیگه هم چیزای دیگه بودن .. که گاهی به هوای اون چیزا هم دلم نمی خواد ببینمشون
مثل آقاهه که لمون تری داشت که حالا
وقت وله های وان تی وی هی فکر می کنم یعنی حاضرم به خاطر موزیکه..؟

تو فرهنگ استفاده ی ابزاریم از آدما ، تو یه قفسه ی زمین تا سقف موزیک بودی برام
که فکر می کردم تا تموم شدن اونا هم که شده می خوام باهات معاشرت کنم
به روت که نیاوردی که یه وقتی دم رفتن یکیشو انتخاب می کردم و می دادی دستم که بگوش ، اشاره ای نکردم من هم
قفسهه سرجاش بود ، معاشرت ما هم .. موزیکا همون جا می رفت تو تنم و می موند

همه چیز که ول شد تو هوا ، موزیکای شنیده / نشنیده نبودی برام
تو فرهنگ استفاده ی ابزاریم از آدما ، تو یه آدمه ناخن خشک بی همه چیز بودی ، اما آدم بودی
حداقل وجدانم آسودست که دلم تنگ خودته نه اون قفسهه

دارم فکر می کنم اصلا قفسه ای وجود داشته ؟ موسیقی ای که می رفته توی من ؟ آدمی ...؟
یا من هی بی خود فکر می کنم دلم تنگ کسی است ؟

4 comments:

Anonymous said...

آخ! من مي‌ميرم براي مورد استفاده ابزاري واقع شدن! فكر مي‌كني صدها دي.وي.دي جذابيتي برات داره؟ پر از جرج كلوني و جود لا. اندي گارسياها رو (حتي موديلياني رو) هم مي‌ذارم كنار كه نبيني! انتظار هم ندارم كه دلت برام تنگ بشه، فقط استفاده ابزاري محض. تماس بگير. منتظر هستم و بي‌قرار

YUMMY said...

چرا که نه!

Anonymous said...

و در این فرهنگ استفاده ی ابزاری از آدمها خود را چه می بینی ؟

YUMMY said...

عکساتو با بلاگر نگذار همشون رفتن از یه جایی لینک کن