که یادم بماند
همین حالاش هم رفته از یادم
می شود برگردم به همان کلیشه های معمول
بسازمش و باورش کنم
می توانم نوای پر سوز و گدازم را ساز کنم
مصالحش هم
آن دوقطره اشک شب .. بی حالی صبح .. بی اشتهایی ظهر
تمام آن ساعت ها اما انگار که هیچ
گذری
بی خاطر
بی خاطره
همین شد که آن اشک ها ریخته شد
ماندن می خواهد دلم
تاریخ ، سرگذشت ، خاطره
ــــ
مرگ در ونیز را دیدم
که گفته بود مایه ای از پسرک دارم من
فیلم را فکر کرده بودم جسمانی تر ، نزدیک تر
که انتظار نداشتم این همه دور و در پرده
سیاهی رنگ راه گرفته روی چهره ی مرد با آن بزک مضحک ماسیده
شیار روی صورتش ، در آن یک لحظه ی عبور ماشین ها
تک فریم های آرشیو من
___
هر از گاهی دلت نمیخواهد حرف بزنی و کسی هم نیست که بخواهد بشنود. ولی با وجود اینکه نمیخواهی حرف بزنی
نبودن کسی که بشنود، میشکندت
این صفحه را باز می کنم و می گذارمش که بگردد
همین حالاش هم رفته از یادم
می شود برگردم به همان کلیشه های معمول
بسازمش و باورش کنم
می توانم نوای پر سوز و گدازم را ساز کنم
مصالحش هم
آن دوقطره اشک شب .. بی حالی صبح .. بی اشتهایی ظهر
تمام آن ساعت ها اما انگار که هیچ
گذری
بی خاطر
بی خاطره
همین شد که آن اشک ها ریخته شد
ماندن می خواهد دلم
تاریخ ، سرگذشت ، خاطره
ــــ
مرگ در ونیز را دیدم
که گفته بود مایه ای از پسرک دارم من
فیلم را فکر کرده بودم جسمانی تر ، نزدیک تر
که انتظار نداشتم این همه دور و در پرده
سیاهی رنگ راه گرفته روی چهره ی مرد با آن بزک مضحک ماسیده
شیار روی صورتش ، در آن یک لحظه ی عبور ماشین ها
تک فریم های آرشیو من
___
هر از گاهی دلت نمیخواهد حرف بزنی و کسی هم نیست که بخواهد بشنود. ولی با وجود اینکه نمیخواهی حرف بزنی
نبودن کسی که بشنود، میشکندت
این صفحه را باز می کنم و می گذارمش که بگردد
5 comments:
یرما، یرما
من با آدمهایی که بجای اینکه غذا بخورند، میخواهند از خاطرهها تغذیه کنند نمیتوانم پینگ پنگ بازی کنم. فعلاً باید به اسکواش بسنده کرد.
هفت دقیقهس یه سوالی برام پیش اومده که جوابشو تا هشت دقیقه پیش میدونستم، ولی حالا نه. چه چیزهایی هستند که وقتی روی آتیش نیمهجون در حال غروب بریزیم، دوباره گر میگیره برای زمان کوتاهی، مژهها رو کز میده و بعد دوباره سرد و نارنجی میشه؟
آن از موسیقی دیشبی که مرا خیس خیس کرد این هم نوشته ی میرزا که حرف ِ دل ِ این روزهایم بود . وای . من دیگر طاقت ِ این همه آبیاری ندارم .
dark mikonam
in sokoot o in por boodan az hich ra......
kasi nist ke hich ra beshnavad pas dar khamooshi khod negahash dar.
...
And then she'd say it's OK
I got lost on the way
But I'm a Supergirl
And Supergirls don't cry
And then she'd say it's alright
I got home late last night
But I'm a Supergirl
And Supergirls just fly
...
"كنش بكرست،حتادر تكرار"
"رنهشار"
Post a Comment