وَر ِ رنگ دار روزم با سرکردن لچک بادمجانی کارگاه همدرس خانومم شروع شد
که شدم خودم و پریدم توی چاله های آب
حیف که حیفم آمد از صورتی کفش ها و هپنینگ خیس شدن دکتر حاده صورت نگرفت
بعد یک چراغ قرمز بود که باید سبز می شد تا شروع آشنایی واقعی ما ، و من واقعا ثانیه هاش را شمردم
خانوم مربع سبز که خط نیستند و مربع هم و شاید فیونا هم نه و املی هم نه
و حتی کوچولویی که خیال کرده بودیم هم نه
با صدایی که هی ترجیح می دهی سکوت کنی تا تک بتازد
و آن "نمی دونم "های آهنگین
و آقای خرس کوچک که سنجابی هم نیستند و دخترانگی معاشرت را از رسمیت انداختند
و خواهره که بعدتر می رسد و هیچ هم کمرنگ نیست و بس که هست ، انگاری همیشه باشد
سیلک رود – پیاده روی فرمانیه – کافه – بستنی تجریش پارک وی
و چه انگار آشنای از قبل ترها
و چه عذاب وجدان گرفتم که سوپتان نخورده ماند دخترم ، به تبلیغات ما توجه نکن که در خلوت آن کار دیگر می کنیم
دم های ظهر که پا می شوم ، اولین چیز یک بودن مِی است که به یادم می آید و دیر بودن هم
بعد هم که برنامه را درست می چیند تا خداحافظ آخرش
روز کارگر که همیشگی مهم تر است یا روزی که یک بار در امسال معنا دارد ؟ سرخ سرم می کنم به جای سیاه
خانه هنرمندان شلوغ گذری – موکای خلوت بی محدودیت زمانی – پیاده روی شهری
ساختن پازلی که زیادیش هم دست ما نیست
دویدن اما یک هو می شود سینما فرهنگ پنج نفره و همه هم که گفته بودند کینه خیلی بد
ولی بهتر از آن ایلوژنیست که شبیه سریال های بی بی سی
و من هم که عادت ندارم به ترسناک دیدن و خوب می ترسم
و آدم های سینما هم که همه با هم در حال سینما کردن و جیغ و قهقهه
و بعد سروصداهای در ماشین تا رساندن من و خداحافظ
هنوز هم که نرسیده ای خانه که چت روم را راه بیاندازیم و نترسیم
حالا فردا هم بیا فیلم کلاب تا او- دی کنیم از معاشرت با هم ،آخه خیلی خوشحالمه که هستی
__
غزالک گفته ای اگر راست می گویم آرشیو اینجا را پاک کنم
، گاه گاهی این فکر را هم کرده ام ،
این مشروحات شرحه شرحه یادآور زندگی ای هستند که من کرده امش
،و او هم الحق کم نگذاشته ،
این همه بی گذشتگی سبکی تحمل ناپذیری دارد .. من خرد می شوم
-
این عکس هم هیچ به هایداخوران خیابانی ربطی ندارد و کاملا برمی گردد به تایتل و تاریخ واین چیزها
حیف که حیفم آمد از صورتی کفش ها و هپنینگ خیس شدن دکتر حاده صورت نگرفت
بعد یک چراغ قرمز بود که باید سبز می شد تا شروع آشنایی واقعی ما ، و من واقعا ثانیه هاش را شمردم
خانوم مربع سبز که خط نیستند و مربع هم و شاید فیونا هم نه و املی هم نه
و حتی کوچولویی که خیال کرده بودیم هم نه
با صدایی که هی ترجیح می دهی سکوت کنی تا تک بتازد
و آن "نمی دونم "های آهنگین
و آقای خرس کوچک که سنجابی هم نیستند و دخترانگی معاشرت را از رسمیت انداختند
و خواهره که بعدتر می رسد و هیچ هم کمرنگ نیست و بس که هست ، انگاری همیشه باشد
سیلک رود – پیاده روی فرمانیه – کافه – بستنی تجریش پارک وی
و چه انگار آشنای از قبل ترها
و چه عذاب وجدان گرفتم که سوپتان نخورده ماند دخترم ، به تبلیغات ما توجه نکن که در خلوت آن کار دیگر می کنیم
دم های ظهر که پا می شوم ، اولین چیز یک بودن مِی است که به یادم می آید و دیر بودن هم
بعد هم که برنامه را درست می چیند تا خداحافظ آخرش
روز کارگر که همیشگی مهم تر است یا روزی که یک بار در امسال معنا دارد ؟ سرخ سرم می کنم به جای سیاه
خانه هنرمندان شلوغ گذری – موکای خلوت بی محدودیت زمانی – پیاده روی شهری
ساختن پازلی که زیادیش هم دست ما نیست
دویدن اما یک هو می شود سینما فرهنگ پنج نفره و همه هم که گفته بودند کینه خیلی بد
ولی بهتر از آن ایلوژنیست که شبیه سریال های بی بی سی
و من هم که عادت ندارم به ترسناک دیدن و خوب می ترسم
و آدم های سینما هم که همه با هم در حال سینما کردن و جیغ و قهقهه
و بعد سروصداهای در ماشین تا رساندن من و خداحافظ
هنوز هم که نرسیده ای خانه که چت روم را راه بیاندازیم و نترسیم
حالا فردا هم بیا فیلم کلاب تا او- دی کنیم از معاشرت با هم ،آخه خیلی خوشحالمه که هستی
__
غزالک گفته ای اگر راست می گویم آرشیو اینجا را پاک کنم
، گاه گاهی این فکر را هم کرده ام ،
این مشروحات شرحه شرحه یادآور زندگی ای هستند که من کرده امش
،و او هم الحق کم نگذاشته ،
این همه بی گذشتگی سبکی تحمل ناپذیری دارد .. من خرد می شوم
-
این عکس هم هیچ به هایداخوران خیابانی ربطی ندارد و کاملا برمی گردد به تایتل و تاریخ واین چیزها
9 comments:
khob bishtar az un chizi ke fek kardam tul dare mikeshe ta be adabiate neveshtari e inja adat konam!
;)
pak kardane archive mese pak kardane ye gozashtas!
به حرف غزالك گوش نكن در مورد آرشيو
من همهاش را نخواندهام هنوز
دعوت به مراسم خودزنی
www.jibeajib.blogspot.com
نه یرما ! تو دیگر این کار را نکن . این را شاید گفتم برای یک خنده ی کوتاه . برای یک گذر از لحظه های زندگی . همه ی لحظاتش .
می دانی من یک بار این کار را کردم حالا مثل ِ چه پشیمانم . من تمام ِ وبلاگم را به دست ِ فنا سپردم . که مهم تر از نوشته هام همه ی حرفهایی بود که آدم های خیلی بزرگ می آمدند ، می نوشتند و نمی رفتند ، همیشه بودند . که وبلاگ ِ من مثل یک میز گرد به همه مجال ِ حرف می داد . آنقدر آن روزها به من اضافه شد که فکر کردم وبلاگم دارد پیر می شود . بعد که فهمیدند آشناها این غزال همان غزال ِ خودمان است دوره ام کردند و هی زنگ زونگ به خانواده که دخترتان افسرده و اینها . پوف . یعنی نمی دانستند خلوت آدم ها چقدر تو خالی ست ؟
به هر حال یرما از من به دل نگیر . بگذار اینجا یک اتنشن باشد . یک دوره ی روزها و شبهایی که به خوبی و بدی آمدند و رفتند . که من آن روز انگار یادم رفته بود ریشه ام نسیان است و حالا همه ی گذشته ام را هاله ای محو دربرگرفته است . و مطمئنم چند ماه ِ دیگر ، نه ، حالا یک سال ِ دیگر چیزی در خاطرم نیست جز یک واژه به نام ِ گذشته ! همین ! به قدر ِ کوچکی و بزرگی ِ یک کلمه . :×
الان در شرايطي نيستم كه بخوام مزهپراكني كنم و البته شما توي ايت نوشته به اندازهي كافي پراكندين. اون مزه رو نميگم. اين مزه. همين مزهي بستني و حومه. همين مزههاي خياباني. كه به شما جوانان توصيه ميكنم جديتر بگيريدشان. كه گشنه شدم، برم يه جيزي بخورم
in ghafeley omr ajab migozarad....aslan be ma che magar kasi vase ma ahamiyati ghaele ke hala begim ajab....bezar begzar bere b efelane donya ham nistim ma.
كجايي دخترک رنگی؟ کم پیدا که می شوی دلم می گیرد از نبودن رنگ و لیموناد
oh my god... koli chiz miz mikhastam benevisam va goshnam bod ke 4 ta khat e por az sos benevisam. ama eshteham koor shod az sar e delsoozi ...va notgham koor shod az sar e , jalebeh ke sun ham mese man dare adat mikoneh be nafahmidan o keyf kardan !k..khol shodim raft
update kon de akhe khanoom! hade gahal nemikoni akse in pirezana ro ba ye sexy boy avaz kon mordam enghad in 2 ta ro didam!
Post a Comment