Thursday, August 30, 2007

Power to the PEOPLE

تا به حال در قسمت درجه سه ی کشتی بوده اید؟
خیالتان نرود پی ولوله ی شادی که جیمز کامرون در تایتانیکش می کرد توی چشممان
قسمت درجه سه ی کشتی جای گهی است، بی برو برگرد
نظام طبقاتی دارد بی داد می کند، امان ن ن
هیچ وقت همه شانس برابر ندارند، تفاوت هست و اختلاف هم
اما این که مایه ی رجحان بشود پول، چیز گهی است
آن هم وقتی پای فرهنگ در میان است و هنر
در روزگارانی بهتر ازین، چیزی وجود داشت به اسم
سرمایه ی فرهنگی
که خوب، از آن لحاظ دست ما به دهانمان می رسید
و نتیجه اش بلیط بی صف و همیشگی بود و جای خوب
حالا اما هرچقدر پول بدی، آش می خوری اصل بزرگ تمام اتفاقات است
وقتی بلیط اکونومی ابتیاع می کنی
لابد حقت هست که صندلیت روی ناصاف ترین و لرزان ترین جا باشد
هیچ نبینی.. و چیز زیادی هم نشنوی
و آدم ها!!! هیچ وقت با این همه آدم بی فرهنگ کار فرهنگی نکرده بودم
زنگ موبایل ها یک به یک بلند.. تلفن حرف زدن بی وقفه.. گپ و گفت و خوردن
آه.. راستی .. رفته بودیم کنسرت شمس، دیشب
موزیک .. خوب بود .. لابد خوب بود، همان حس های همیشگی
همان دل تنگی برای حضرت والا، همان حسرت دست های لغزان روی تنبورها
همان مست شدن
و این آقای خواننده ای که صدای جوانی های آقامان ناظری را می دهد
،که البته برادران زیاد هم فرصتی نمی دادند به ایشان،
و خانوم تجدد که صداش گم نمی شود پس ِ بم های مردانه
و چرخ چرخ سماع
..
حواشی افتضاح
از ترافیک وحشتناک زعفرانیه، تا توالت دور ِ دور
تا آدم های بد .. صداهای زیاد مزاحم
و بعد در به دری در خیابان بی ماشین، خورده ای ِ بامداد
چرا همه ی آشنایان آن حوالی در سفر؟
و کفش های پاشنه بلند من
و پاهای نابود من
و آخرش هم متوسل شدن به عمو ح حجیم که بشود نجات بخش

یک توصیه : اگر مترسکی با آلت رجولیت ندارید
و خانواده ی محترمتان در شهر حضور ندارند
و شما انقدر بی عرضه هستید که گواهینامه نداشته باشید
عطای کنسرت در سعدآباد را به لقای شبی آرام و بی دغدغه در خانه ببخشید

__

اول این هفته هم کامکارها بود
که یکی از دامن های بی رنگ این روزها را با جوراب شلواری و حفظ شئونات احمدی نژادی، کشیدم به پام
و مبسوط تکان، تکان، تکان خوردم

دکور جالب آقای غریب پور همیشه قرمز دار
خانوم صبای لوند نازنین
پارت یک فارسی را تحمل کردن
و پارت دوی کردی را زندگی کردن

ـــــ

آخر هفته ی پیش هم کنسرت پسرک بود
من که موزیکی نشنیدم.. که مشغول عکاسی
اما این بچه ی مان را هم نباید دست کم بگیریم
گیریم ادب نداشته باشد، اما بدی هم ساز نمی زند با آن انگشت های کشیده

ـــ

چندوقت نزدیک دیگر هم علیزاده هست

دارم فکر می کنم باز خدا پدر این وزارت کشوری ها را بیامرزد، با تالارشان
که دیگر هیچ هم متنفر نیستم ازش.. لا اقل نشیمنگاه محترم جاش نرم و گرم است
و چیزی هم نصیب چشم می شود و گوش هم، هرکجاش


این هم گزارش موسیقایی ما
منتظر گزارش هنرهای تصویریمان نیز باشید

4 comments:

Anonymous said...

salam...khobin shoma...che khabara?

Anonymous said...

ey baba!chi keshidi bekhatere in honar doosti.....midooni man ye bar be khodam fohsh dadam ke dige concert naram....ama khob vagheiyat nemishe chon har bar doost dari beri va baadesh koliiii be khodet mamlekate koofti o....fohsh bedi
fekr konam joori tafrih shode baramoon in khod azari
dar zemn man blite daraje 3 kashti dashtam too blade kofr onam ta sobh roo arshe
bad nist vala....be ma ke khosh gozasht....pooldari ham hameja hal nemide.

Anonymous said...

والله خانوم آگرانديسمان, ما در جايگاه ب بوديم و هيچ نديديم و انگار ضبط برايمان روشن كرده بودند.
من باب اطرافيان ولي شانسمان از شما بيشتر بوده انگار..نه زنگ موبايلي نه پچ پچ و خنده اي نه چيپس و پفكي.
ولي "هجراني " معركه بود نبود؟

Anonymous said...

راستي عليزاده هم رفتيد يك خبري بدهيد شايد به ديدارتان نائل گشتيم;)