اشکم راه افتاده که می گویم نمی خواهم لئونارد کوهن بشنوم
فکر می کنم این یکی را نمی خواهم که بشود روسپی
کوهن مال خودم است
کوهن مال خودم است با فرانچسکو که کوهنش مال من نبود و یاد کس دیگر می انداختش
و آن روزها هم من حرص می خوردم که نمی خواهم یاد کس دیگر در میان باشد
یاد کس دیگر پس چرا می آید؟ یاد کس های دیگر؟
من که ادکلن را توی هایلند چک کردم که مبادا همان باشد، که اگر بود بگویم چیز دیگری بزند
پس این بو چرا آشناست؟ بوی چه کس دیگری است؟ هاه! یادم آمد
آدم ها چرا دارد بوهاشان شبیه هم می شود؟ طعمشان..
اشکم راه افتاده..، که نمی دانم چرا
و چرا همه کس آنجا هست به جز من
و من چرا جمع نمی شود که اینجور تکه تکه تکه
یاد همه کس با من است
همه روز
همه جا
حتی چیز بی ربطی مثل مرنجاب ماه رمضان دوسال پیش.. داشتم فکر می کردم چطور بود که من شده بودم آن همه بچه
حالا چرا بچه نمی شوم؟
روز اول هم یک چیزهایی برده بودم به چهارده سالگی.. آن روز فکر کردم شاید چون دومین آدمی است که انقدر بی ربط؛
...
اشکم راه افتاده از کوهن که مال این وقت نیست
یا بو که قدیمی تر است
یا طعم
یا یک چیزی توی این جور ِ حرف زدن
موسیقی عوض شد
شد چیزی که هیچ مال من نبود، خدا را شکر
بو اما اما اما .. کاش همان می ماند
این یکی نه.. این جور ِ بو فقط مال یک کس است
که وقتی که نیست شد، دلم سوخت برای خودم که حالا گاه و بی گاه نازل می شود روی سرم
و من دیگر هیچ وقت یک آدم معمولی نیستم مثل قبل ترها، حالا آدمی هستم که خاطره ای مرده دارد که گاه و بی گاه نازل می شود روی سرش
بعد این بو.. در این بی گاه ه ه ه
این طعم .. در این بی ی ی ی گاه
سرم را که بلند می کنم، می بینم جای اشکم مانده... چه خوب که نمی بیندش
چطور می شد بگویم که به یاد دیگری...؟
سخت هم نبود حتی، چشم هام را که می بستم.. بو که همان بود، طعم هم ..
آدم ها بوهاشان دارد شبیه هم می شود، طعمشان، جورشان ...
یا منم که این ملغمه را می سازم؟
این چهل تکه ی نخ نمای بی حاصل را؟
دلم چیز نویی می خواهد
یکّه
بی جایگزین
می خواهم از دلم بگذرد یونیک اند ایریپلیسبل
دلم هوای چیز نو دارد
هوای کشف
کوهن مال خودم است
کوهن مال خودم است با فرانچسکو که کوهنش مال من نبود و یاد کس دیگر می انداختش
و آن روزها هم من حرص می خوردم که نمی خواهم یاد کس دیگر در میان باشد
یاد کس دیگر پس چرا می آید؟ یاد کس های دیگر؟
من که ادکلن را توی هایلند چک کردم که مبادا همان باشد، که اگر بود بگویم چیز دیگری بزند
پس این بو چرا آشناست؟ بوی چه کس دیگری است؟ هاه! یادم آمد
آدم ها چرا دارد بوهاشان شبیه هم می شود؟ طعمشان..
اشکم راه افتاده..، که نمی دانم چرا
و چرا همه کس آنجا هست به جز من
و من چرا جمع نمی شود که اینجور تکه تکه تکه
یاد همه کس با من است
همه روز
همه جا
حتی چیز بی ربطی مثل مرنجاب ماه رمضان دوسال پیش.. داشتم فکر می کردم چطور بود که من شده بودم آن همه بچه
حالا چرا بچه نمی شوم؟
روز اول هم یک چیزهایی برده بودم به چهارده سالگی.. آن روز فکر کردم شاید چون دومین آدمی است که انقدر بی ربط؛
...
اشکم راه افتاده از کوهن که مال این وقت نیست
یا بو که قدیمی تر است
یا طعم
یا یک چیزی توی این جور ِ حرف زدن
موسیقی عوض شد
شد چیزی که هیچ مال من نبود، خدا را شکر
بو اما اما اما .. کاش همان می ماند
این یکی نه.. این جور ِ بو فقط مال یک کس است
که وقتی که نیست شد، دلم سوخت برای خودم که حالا گاه و بی گاه نازل می شود روی سرم
و من دیگر هیچ وقت یک آدم معمولی نیستم مثل قبل ترها، حالا آدمی هستم که خاطره ای مرده دارد که گاه و بی گاه نازل می شود روی سرش
بعد این بو.. در این بی گاه ه ه ه
این طعم .. در این بی ی ی ی گاه
سرم را که بلند می کنم، می بینم جای اشکم مانده... چه خوب که نمی بیندش
چطور می شد بگویم که به یاد دیگری...؟
سخت هم نبود حتی، چشم هام را که می بستم.. بو که همان بود، طعم هم ..
آدم ها بوهاشان دارد شبیه هم می شود، طعمشان، جورشان ...
یا منم که این ملغمه را می سازم؟
این چهل تکه ی نخ نمای بی حاصل را؟
دلم چیز نویی می خواهد
یکّه
بی جایگزین
می خواهم از دلم بگذرد یونیک اند ایریپلیسبل
دلم هوای چیز نو دارد
هوای کشف
4 comments:
فوق العاده بود
ياد يه پست قديمي ت افتادم
" I'm your man " توش بود..
ولي همينه..ياد كس ديگر..
فكر ميكنم هنوز طعم آدما مث بو شون تكراري نشده..
نمي دونم//
che hesse khoobi dasht neveshtat
koli delam gereft
vaghean ba hojoome khaterat o boo ha o maze hai ke bar ha hesseshoon mikoni ama azat dooran che bayad kard?
2nbale kashfi no nabash shayad behtar bashe hamoon booye ghadimi ro test koni......hich hesse jadidi jaye ono nemigire.
man niz, delam taazegi mikhad, paresh mikhad...
Post a Comment