میگم که آره، بلیت بگیریم، هروقت، من که کاری... ندارمشو میخورم و زیرلبی میگم که شاید باید که سالی... برمشو میخورم و ندارم رو بلندتر... خواهره میگه خاک بر سرت، وقتی که چراشو پرسیدم من، اونم با بهت، انگار عادیترین کار ِ دنیا... گفت که نمیخوای بری پس؟باز؟هیچوقت؟.. نه!! فکر کنم نه.. دلش برام میسوزه گمونم... بیچارهی در اشتباه، من حال بدی که تو فکر میکنی نیستم، سنگدلی که مامان فکر میکنه گزینهی صحیحه
امسال عید خیلیم نیومده، سال تحویل دوتایی که والدین نوعید.. خوششگون باشه ایشالا.. ایشالا که آخریش.. روز دوم یه عیددیدنی ِ بزرگترا.. روز سومم میخوام برم سینما.. وقت انتخاب کردیدا قربان!! البته که روز ِ اول ِ که بیوقفه فیلم، فکر کردم اینجور اگه پیش بره بعیدم نیست کم اوردن تو روز سوم
دکولتهی مشکیمو میپوشم، چرخ میزنم رو پاشنههای بلند و موهای لخت ِ روشن ِ روشن رو میزنم کنار از صورتم.. اینجور اگه میدیدیم ذوق میکردی لابد که اون فتال ِ تَهِ فَمَم رو که تو دنبالش میگشتی اوردم رو.. اینجور اگه میدیدیم لابد دیگه نمیپرسیدی زندگی عشقیت چطوره؟زندگی ...ت چطوره؟؟..اینجوری از راه رفتنمم درنمیافتی که هنوز.... دیگه هیچکس نمیفهمه.. چرخ میزنم رو پاشنههای بلند
آیدا که گفت.. یعنی از اونروز تو گلستان.. میدونستم که بازم نمیآم؟؟ امشب که گفت، میدونستم؟... حوصلهی دوستاتو ندارم، میدونی که..هیچوقت نداشتم، میدونستی، از اولین بار که کلی غر زدم که با اینکه ماشین نداشتی پاشدی اومدی دم ِ در ِ خونهی ما و همراهیم کردی و من زشتترین لباسامو پوشیدم که به من چه دافیه دوستات و اصلا داف رو هم همون روز بود که شنیدم و دختره چه ریسه هم میرفت که زاخارش بش میگفت داف ِ من و من چه حالم بد بود وقتی تو برام معنی میکردی... یه روز البته دوستشون گرفتم، اما فقط که اونا نبودن که تازه چقدرم ذوق کردم دیدنشون رو توی مهمونیت که اون دخترهی یهمتروچهلی با اون تاپ ِ مشکی ِ هیچیش چه هی میپرید بالا و تاب میخورد تو دستای تو و من آستینای پلیورمو میکشیدم پایینتر و دری که اون باز بازش میکرد رو میبستم.. آیدا اومد نشست پیشم، یا الن، که زیادم بیکسی نکنم... حوصلهی دوستاتو ندارم، با وجود ِ اونهمهای که بعدا دوست گرفتم
موقع نشناسی حالمو بد میکنه.. استاد ِ بیموقعگی هم بودی.. از اول، اول ِ اول.. لابد به قول ِ خودت به ت...متم نبود که حال ِ من بد.. بیادبی هم حالمو بد میکرد.. به ت..مت، نه؟؟؟.... آخر ِ آخرشم با بیموقعگی، با به ت...متی.... حالا به ت...مکم ی ِ بیموقع ِ منو باش... ویولن زنهی عینکی رو هم
امشب نشسته بودیم رو لبهی نزدیک ِ بهاران.. من اصرار کردم توی ماشین.. گفتم خوب معلومه که با دوستام.. اما اصراره واسه این نبود که حالا که یه سال.......... فکر میکنم شاید اون عکس ریشوی دم ِ بهارانتو که من اولین بار ِ سلسلهی کوکتلپنیرای همیشهگیم بود رو زدم روی دیوار ِ رفتهگانم
گه بگیرنت شیرین.. اینجا که نیستی که هی برنامه بچینی که ولگردی و فراموشی به درک.. اسم شهرت که این کنار ظاهر میشه یعنی چهقدر هستی، اما یکطرفه، وگرنه حالا من اینهمه چرخ ِ بیهوده توی این وبلاگای بیهوده نمیزدم، مثل ِ شب ِ چهارم ِ پارسال که روزش فهمیده بودم، صفحهی سفید ِ مربع خطخطی ِ تو رو-که بعد فهمیدم که کار ِ اون، که همیشه قرار بود عوضش کنی- باز میکردم و میگفتم این یکیه که میدونه.. اون شبا که لاینی نبود که من آن ِش، میدونستم بر که بگردم تویی هستی که نوشتی.. که چراغت روشن شه توی مسنجرم و من بپرسم کی هستی تو، که تموم ِ روزهای بهارمو پر کنی تا همهی مراسما تموم ِ تموم .. گه بگیرنت شیرین که لابد مینویسی هنوز و من هرچه قدر انواع ِ خطوط رو چک میکنم پیدات نمیکنم
من نمیرم.. فردا هم نمیرم.. هیچوقت شاید نرم.. گهت بگیرن شیرین که نیستی، که خیلیم هستی و اما یه طرفه، بهاران یعنی فلفل ِ جامونده روی داشبورد ِ ماشین ِ تو، من از خاطرههای قبلترم خالیم اما باز هم فلفلهای بهارانو روی داشبورد ِ ماشینا جا گذاشتم
_
نیامدم... رفتم سینما.. قرمز پوشیدم.. رنگ نیست شدن ِ تو که سیاه نیست.. مگر نه که یکبار فقط لینک دادی به من که میا بی دف
3 comments:
"goh begiranet shirin" hanooz mitoonam inja ro 10 bar bekhoonamo bare 11om ghelghelakam bede. bahare manam khaaliye az ghabltarash. moonde mocha o anahita. hamash fec mikardam sir shodi az baharan ba man... line mese ghabl nist. age fec mikoni nabarabare bia. daresh baze barat. eidet mobarak. goh begiranam:)
khanoom sale no mobarak baba sad sal be in sal ha por bar bashe in blog.....
onghad ke dlema gereft alan, parirooz naboodam, mariz boodam naraftam. jaash onja nis. to zehnam jaash behtare, bozorgtare...
Post a Comment