سهمِ راهپیماییِ امروز را دادهام به پاهام، اما به تصورِ دلفریب که شیرِ در قفس، قدمهای بلند برمیدارم دورِ اتاق، از زیادیِ عصبانیت؛
عصبانیته از کلمات است، از این حماقتی که ته ندارد، که همپایهی وقاحت در تاخت و تاز، که سویهشان هم اگر نه یکی، حاصلش جز غبار چشم چشم را نبین نیست
میلِ همگانی فرستاده که روشها ی مبارزات مدنی برای ضربه زدن به دولت نامشروع
ده- باز گذاشتن شیر آب در پارکها،دستشوئی های عمومی و عدم رعایت اصلاح الگوی مصرف در تمامی اماکن وابسته به حاکمیت نامشروع
...
بعد بیایید من را بشناسیم
شنبهی اول- گیر کرده توی کوچهای پایینِ مطهری، نه راهِ پس دارم نه پیش که سپربهدستانی هر دو ورش، نشسته زیرِ در خانهای، شکلاتِ آبشدهای از توی کیفم درمیاورم، پوستش را نمیتوانم برگردانم توی کیف که به کثافت خواهید کشید، سطل؟ اگر هم بود سرِ خیابان آتشش زدهاند که اشکآورها را مقابله... رهاش میکنم روی زمین، بعد خاطرهی این قرمزِ پنجدرهفت را هنوز دارم که ماند روی آسفالت
شنبهی دوم- پارکِ روبروی دانشگاهِ شریف، مردم دارند میدوند، داد که ندوید، که تا اینجا که نمیآیند، همراهم میگوید که ولی موتوریه.. با زنجیر؟ باتوم؟ با هرچیز که تابش بدهی تا بخورد به مردم، مردم؟ پیر و لخلخکن هم بینشان... آبِ آبسردکن را چرا/کی باز ول؟ برمیگردم میبندمش
یا وسواسِ بازیافتیها را جدا، در شبهایی که کلِ سطل قرار بود دستخوشِ حریقِ بیبهانهی مبارزاتِ پرشورِ بروبچِ محل با خودشان
به وضوح و فریادِ در خیابان اعلام داشتهام و باز اینجا هم: من این جوبهای خیابان را شخم زدن، تابلوی کوچهها را کندن، شیشهی بانکها را شکستن را نه میفهمم، نه ذرهای قبول دارم، با ناتوانیم هم میایستم در مقابلِ فاعلینش
راهِ مبارزاتتان اگر از کاغذ خوردهی سبز در خیابان میگذرد، یا شیرِ آب باز گذاشتن، برقِ بیرویه مصرف کردن، گازِ معده ول دادن در تاکسی اگر که کناردستیتان مشکوک به دولتی بودن، سیگارپشتِسیگار دود کردن که مگر هوا را آلودهتر، آبِ دماغ را مالیدن به دستگیرهی اتوبوس که هم سبز و هم چسبان.. حماقتتان مستدام؛ اما لطفا،لطفا،لطفا یکجور مسیرتان را بروید که تلاقی نکند با این مطرود، بگذارید بمانم من در بیخبریم، با تهماندهی آن یقين ِ کوچک که انسان دنيائيست
___
و نوشته هم که تحریم سینمای دولتی و غیر فرهنگی حاکمیت نامشروع
بعد من صداندار، قرص و شربتها بالاانداخته، فلاسکِ آبِ جوش در بغل، تازه بارِ سومِ الیم را دیدهام، و احساس میکنم هنوز بدهکارش
لابد سیدیِ غیرمجازِ کنارخیابانی مصرف نمودن شده از اهمِّ مجاهدات؟
عصبانیته از کلمات است، از این حماقتی که ته ندارد، که همپایهی وقاحت در تاخت و تاز، که سویهشان هم اگر نه یکی، حاصلش جز غبار چشم چشم را نبین نیست
میلِ همگانی فرستاده که روشها ی مبارزات مدنی برای ضربه زدن به دولت نامشروع
ده- باز گذاشتن شیر آب در پارکها،دستشوئی های عمومی و عدم رعایت اصلاح الگوی مصرف در تمامی اماکن وابسته به حاکمیت نامشروع
...
بعد بیایید من را بشناسیم
شنبهی اول- گیر کرده توی کوچهای پایینِ مطهری، نه راهِ پس دارم نه پیش که سپربهدستانی هر دو ورش، نشسته زیرِ در خانهای، شکلاتِ آبشدهای از توی کیفم درمیاورم، پوستش را نمیتوانم برگردانم توی کیف که به کثافت خواهید کشید، سطل؟ اگر هم بود سرِ خیابان آتشش زدهاند که اشکآورها را مقابله... رهاش میکنم روی زمین، بعد خاطرهی این قرمزِ پنجدرهفت را هنوز دارم که ماند روی آسفالت
شنبهی دوم- پارکِ روبروی دانشگاهِ شریف، مردم دارند میدوند، داد که ندوید، که تا اینجا که نمیآیند، همراهم میگوید که ولی موتوریه.. با زنجیر؟ باتوم؟ با هرچیز که تابش بدهی تا بخورد به مردم، مردم؟ پیر و لخلخکن هم بینشان... آبِ آبسردکن را چرا/کی باز ول؟ برمیگردم میبندمش
یا وسواسِ بازیافتیها را جدا، در شبهایی که کلِ سطل قرار بود دستخوشِ حریقِ بیبهانهی مبارزاتِ پرشورِ بروبچِ محل با خودشان
به وضوح و فریادِ در خیابان اعلام داشتهام و باز اینجا هم: من این جوبهای خیابان را شخم زدن، تابلوی کوچهها را کندن، شیشهی بانکها را شکستن را نه میفهمم، نه ذرهای قبول دارم، با ناتوانیم هم میایستم در مقابلِ فاعلینش
راهِ مبارزاتتان اگر از کاغذ خوردهی سبز در خیابان میگذرد، یا شیرِ آب باز گذاشتن، برقِ بیرویه مصرف کردن، گازِ معده ول دادن در تاکسی اگر که کناردستیتان مشکوک به دولتی بودن، سیگارپشتِسیگار دود کردن که مگر هوا را آلودهتر، آبِ دماغ را مالیدن به دستگیرهی اتوبوس که هم سبز و هم چسبان.. حماقتتان مستدام؛ اما لطفا،لطفا،لطفا یکجور مسیرتان را بروید که تلاقی نکند با این مطرود، بگذارید بمانم من در بیخبریم، با تهماندهی آن یقين ِ کوچک که انسان دنيائيست
___
و نوشته هم که تحریم سینمای دولتی و غیر فرهنگی حاکمیت نامشروع
بعد من صداندار، قرص و شربتها بالاانداخته، فلاسکِ آبِ جوش در بغل، تازه بارِ سومِ الیم را دیدهام، و احساس میکنم هنوز بدهکارش
لابد سیدیِ غیرمجازِ کنارخیابانی مصرف نمودن شده از اهمِّ مجاهدات؟
3 comments:
میگم دفعه ی چاهار خواستی بری به منم بگو با هم بریم :ی
www0625
air max 95
longchamp handbags
oakley sunglasses
air huarache
soccer shoes
cheap jordans
nike shoes
air max 90
nike roshe one
ugg outlet
سلام جات خالی بود که تموم این اتفاقات رو یک به یک دوباره از اول مرور کردیم... این مردم قصد ندارن که روشهاشون رو تغییر بدن تا خود روز قیامت
Post a Comment