Sunday, January 03, 2010

این آسمان غم‌زده غرق ستاره‌هاست

شب نهم، یک‌جایی توی سرپایینیِ جماران تا نیاوران، مردم می‌شوند خرگوش، جست می‌زنند روی دوپا؛ من دارم فکر می‌کنم خرگوش‌ها-ستاره‌ها نوارِ بچه‌گیِ همه‌ی این آدم‌ها بوده یعنی، یعنی داریم می‌رویم که دشتِ هویج را ستاره‌باران کنیم؟ که حالا جمعیتِ یک صدا می‌خواند
اگه که دل‌دار باشیم.. با هم‌دیگه یار باشیم
در نمی‌ریم
وا نمی‌دیم
ترس‌و به دل، را نمی‌دیم ++
و دشت ستاره‌باران می‌شود، و شترگاوپلنگ سرنگون، و آقای روباه دم بریده؟

__

بعدتر داریم یک خیابانِ موازیِ همان را می‌دویم به سوی بالا.. یکی می‌گوید چرا به دو؟ موتوری‌ها که نیامدند این‌ور.. که دویده باشیم توی شبِ خیابان‌های این شهر، با باد توی موهایمان.. داریم می‌دویم سربالایی را، و یک مردی که خیلی نفس دارد میانداری می‌کند و ما بریده، بریده

وا نمی‌دیم

No comments: