Thursday, March 17, 2005


براي خودم مي نوشتم تا به حال
براي تو ـ كه شايد بيايي يا بسازمت ـ
تا بداني ، تا از يادم نرود
چطور
بكارتي سربلند را
از روسبيخانه هاي داد و ستد
سر به مهر بازآورده ام*

تصاوير را براي خودم مي خواستم
كه يادم بماند چه گذشت بر من ، بر ما


عكس ها منند
نوشته ها هم
گفته بودم عريان نمي شوم در ميدان شهر
تنها كسي راه دارد به عريانيم كه برهنگيش را تقسيم كرده باشد با من

حالا اما مي ايستم روي سكويي
تماشايم كنيد
تا يادتان نرود زيبايي چيست
تا تصوير ناراست اندام هايشان كه پوشانده شهر را نشود معيار باشكوه انسان

فاحشگي نيست كه
براي نظاره ام آگهي مي دهم
ـ اين آژانس تبليغاتي مخاطب عام نداره ، سروكار ما با خواصه! ـ

اي شمايان !
حكايت شادكامي خود را
من
رنجمايه ي جان ناباورتان مي خواهم!*


شاملو*

No comments: