هوا خاکستری نيست
از لای پرده ديدم وقتی می بستمش
وجود من اما پر است از خاکستری
سرد
خنثی
بی هیچ رنگی
هیچ رنگی
من
اینجا نیستم
توی تنم نيستم
همه چيز بيرون از من اتفاق می افتد
موسيقی بيرون من است که صداش می رود بالا اما نمی تواند بيايد تو
تصاوير بيرون منند
کلمات روی کاغذ انگار چند لکه ی سياه که هيچ ارتباطی با هم و با من ندارند
آدم ها بيرون از منند
..صدایشان ، تصویرشان ، تنشان که لمس می کنم تا شاید حضورشان باورم شود ، حضور خودم
آدم ها نزديکم نمی شوند ، از من نمی گذرند ، داخلم نمی مانند
آدم ها وجود ندارند
من وجود ندارم
من بیرون منم
تعجب هم نمی کنم
شاد هم نمی شوم
لذت هم نمی برم
غمگین .. غمگین هم نمی شوم
، خشمگین هم
تلخ
تلخ
تلخم
خاکستری
خنثی
بی هیچ رنگی
هیچ
رنگی
از لای پرده ديدم وقتی می بستمش
وجود من اما پر است از خاکستری
سرد
خنثی
بی هیچ رنگی
هیچ رنگی
من
اینجا نیستم
توی تنم نيستم
همه چيز بيرون از من اتفاق می افتد
موسيقی بيرون من است که صداش می رود بالا اما نمی تواند بيايد تو
تصاوير بيرون منند
کلمات روی کاغذ انگار چند لکه ی سياه که هيچ ارتباطی با هم و با من ندارند
آدم ها بيرون از منند
..صدایشان ، تصویرشان ، تنشان که لمس می کنم تا شاید حضورشان باورم شود ، حضور خودم
آدم ها نزديکم نمی شوند ، از من نمی گذرند ، داخلم نمی مانند
آدم ها وجود ندارند
من وجود ندارم
من بیرون منم
تعجب هم نمی کنم
شاد هم نمی شوم
لذت هم نمی برم
غمگین .. غمگین هم نمی شوم
، خشمگین هم
تلخ
تلخ
تلخم
خاکستری
خنثی
بی هیچ رنگی
هیچ
رنگی
6 comments:
چی بگم ؟
از من بیرونم.. از تن تنها.. از از... از در
ممنون و بازگشایی شد.
همه مثل هميم٬خاکستری ! نه خوب٬ نه بد... فقط در تناليته های متفاوت...
سلام یرما
عجیبه که با اون همه انرژی یهو اینجوری شدی...اما خوب من به عنوان یک خاکستری حرفه ای یه راه حل ساده رو پیشنهاد می کنم ؛ اون هم استفاده از امکانات ذهن برای فراموش کردنه یا همون روانشناسی تصویر ذهنی.نه این که سعی کنی برای همیشه فراموش کنی چون معمولا واکنش شدید ناخوداگاه روبه دنبال داره؛ بلکه فقط برای یک لحظه بهش فکر نکن و خودت رو توی یک وضعیت خوب و نه حتی عالی فرض کن - کمی تمرین این امکان رو بهت می ده.البته وقتی موفق شدی یه نکته خوب و زشت رو هم شناسایی می کنی : اینکه شادی امری کاملا ذهنی و بی ارتباط با واقعیته( همون چیزی که باعث می شه توی بدترین وضعیت ها هم آدم هایی رو پیدا کنی که-با همه رنجی که می برند- از همه چیز راضی هستن و احساس خوشبختی می کنن
پی نوشت : همیشه از خودم می پرسم که آیا برای احساس خوشبختی نیاز به اندکی حماقت هست؟
خووووووووووووووووووووبی؟
امروز رفتیم کافه نشینی ، کلی جاتو خالی کردیم !
( حالا مثلن ما با هم رفتیم کافه !)
خب گفتنش که ضرر نداره !
نمایشگاه چطوره ؟
Post a Comment