Sunday, May 21, 2006


يادش به خير آن سال های تمام آخر هفته ها يکی دوتا سه تا کنسرت
يادش به خير حق انتخاب
حالا برای کنسرت پيتر سليمانی پور هفته ها به خودم وعده می دهم
يکی دوماه هم از کلاسیک های بی خبرانه ی روسيه در ارسباران می گذرد
دلم چقدر برای کاخ تنگ شده بود
گيريم نه برای آن سالن تنگ بدبوی بدمنظره
درخت ها را که ديديم باز
صدای اب که می امد باز
تمام هوا که پر بود از خاطره های اين همه سال نوجوانی تاحالا
گيريم هيچ آشنايی هم نبود ، هيچ کس که بيايستی به سلام و احوال
ـ اجرای بین رفتن می شود این ، اولی باید یا آخری بیشتر ـ
که من دلم ديگر نمی لرزد ، دستم هم ، که سر برگردانم به سلامی و همين
می شود نشست روی پله ای و با دخترک به حرف های غريبه ها بلند بلند خنديد
می شود نشست به نگاه کردنشان
می شود نشست و پر شد از تمام خاطره های اين همه سال های نوجوانی تا حال

موسيقی خوب بود ، گيريم بيرون من وقتی از پشت لنز پيتر را قاب می گرفتم
چشم هام که بسته می شد می امد تو اما
کاش فکرهام نبودند ، ساکت می شدند ، کاش می شد یادم برود حضور آدم ها را
پیترز را دوست داشتم ، هی دختر غر زد که بروم به کهتر سلام کنم و ابراز آشنایی
قبول که خیلی گول و دوست داشتنی ، اما بی خیال آشنایی های این همه دور

قبلش رفته بودیم فرهنگسرا
کافه ش خوشگل شده و شولوغ هم
اوپنینگ نمایشگاه عکس زندگی در کافه ، علی دقیق
دوستان هم که شولوغ و پولوغ و سر و صدای همیشگیمان
آدم غریبه ها هم مهربان و لبخند و دعوت به نمایشگاهشان
ـ اعتراف که این جمع خیلی دوست داشتنی تر بود از آنچه بعدتر دیده شد ـ

آها ، صبحش هم رفتیم جمعه بازار یکهویی
چقدر هم خندیدیم بعدش که من انتخاب اول پیشنهاد دهنده بودم نه آخرین ـ
ـ چقدر هم بعدا عذرخواهی از دوست اصلی
هی فقط چرخ زدیم بین رنگ ها و آدم ها ، خرید چشم گیری هم نشد
بعد خسته و مرده انقدر که به زور خودمان را برسانیم به برنامه های شبانه

جمعه اشباع شدم از آدم دیدن

پ.ن
هیچ هم تعجب نمی کنم اگر باز آن جمله ی معروف را بشنوم از زبان شما آقا
من دیگر عادت دارم
اما بین آن همه گزینه ی رنگ رنگ متفاوت
انتخابتان را نمی توانم تحسین کنم ، اصلا اصلا
گرچه قربانی انتخابتان است فقط ، شما که گرگید

به آق صدیقی سلام ندادم
هنوز شرمنده ام ، هنوز

آدمی هست که قرار نیست دیگر خوش رفتاری من را ببیند
انگار بین آن همه بی آشنایی یک سلام زیاده ام می شد
بروید گزارشش را پیدا کنید
مثل من جنبه های خاله زنکی را هم ندیده اصلا
آدم حسابی ها اینجوریند

2 comments:

Anonymous said...

سلام
جديدا اين جا را دوست دارم.نمي دانم چرا . البته كمي مي دانم عداي آدم بزرگ هارا در نمي آوري.ساده وبي الايش

. said...

هی خانومه ، ممنون واقعن :)