پارسال توی جشنواره بالاخره رویت شد ، البته با قرار قبلی کلی دقیق
از دانشگاه مرخصی گرفته بود
و در مجامع عمومی ، و خصوصی هم ، حضور به هم نمی رسوند
از پشت موهای آبچکون و سروصداهای اضافیمون دیدمش
با پالتوی بلند مشکی و گوشواره ی طلا
دارم همون دختره رو می گم که همه می گفتن یه سیمش قطعه ها ، گیج و گول و رو هوا
همون که یه تیکه پارچه ی گلدار ریش ریش می بست به سرش که مثلا روسری
پرسیدم ازدواج کردی این چند وقت نبودی !! جوابش آره نبود اما سوالش همین بود اونوقتا به نظرم
بعدش یه بار حرفش شد .. آقای فیلمساز هم توی یه مهمونی دیده بودش با ماکسی جدی سیاه
و گفته بود بی خیال فلونی جون .. همون قبلنات بهتر بود
این حرفا مال اونوقتاست که دیگه یه حضور یواشی داشت
وگرنه قبلنش لابد حسابی قرنطینه کرده بوده خودشو که اون تغییر فاحش تونسته بود رخ بده
باز اومد دانشگاه .. اولش فقط سیاه و اینا می پوشید و با مقنعه
بعد کم کم و .. اون همه رنگ کاملا هم برنگشتا .. اما مثلا شد پیرهن گشاد قرمز با مقنعه مشکی
یه وقتاییم خسته می شم .. از این همه زرد و آبی و صورتی و بنفش و سبز و قرمز
لباسای کم تر رنگ دارم هم که بیشتر لباس عملگی اند و فاقد هرگونه شخصیت زنانه
این پالتوی مردونه آخه تو کمد من چیکار می کنه .. این کت های اسپرتی که بابا خریده و پرتشون کرده و شده لباس من
این بوت های یغر
چرا منی که این طور شیفته ی جنسیتمم ، یه دوره ی زیادی همیشه از لباس فروشی های مردونه خرید می کردم ؟
هفته ی پیش سر راه کلاسه رفتم سرخه - خشایار
سارافون قرمزه تنم بود و هی چرخیدنم می اومد که باد بره زیرش و پف کنه
بعد یهو دلم پالتوی جدی خانومی خواست .. بوت پاشنه بلند
البته که این بوت پاشنه بلند ویار دائمی زمستونای منه -
- نشد که سرما بشه و من یه مرد بلند قامت داشته باشم تا این عقده م بخوابه
فکر کردم این بانوی وجودمه که داره هدر می ره
همینی که می تونه کفش پاشنه بلند بپوشه ، بخرامه
فرداش دانشگاه بودم .. بنفش و صورتی و باغچه .. یورتمه و چارنعل و پرش از روی مانع
اما یه راه حل به نظرم رسیده
اگه یه سری خانوم و آقای متشخص و باوقار پیدا بشن که من هفته ای یه بعداز ظهر مثلا
ـ به عنوان دوره ی درمانی ـ
باهاشون معاشرت کنم شاید بانوی وجودم نابود نشه
باقی هفته هم همین زرد و آبی و صورتی و بنفش و سبز و قرمز
همین باغ و رنگین کمان و جیغ و ورجه
هم اکنون نیازمند یاری سبزتان( آخ نه ببخشید ، ان دی* یتان ) هستیم
از دانشگاه مرخصی گرفته بود
و در مجامع عمومی ، و خصوصی هم ، حضور به هم نمی رسوند
از پشت موهای آبچکون و سروصداهای اضافیمون دیدمش
با پالتوی بلند مشکی و گوشواره ی طلا
دارم همون دختره رو می گم که همه می گفتن یه سیمش قطعه ها ، گیج و گول و رو هوا
همون که یه تیکه پارچه ی گلدار ریش ریش می بست به سرش که مثلا روسری
پرسیدم ازدواج کردی این چند وقت نبودی !! جوابش آره نبود اما سوالش همین بود اونوقتا به نظرم
بعدش یه بار حرفش شد .. آقای فیلمساز هم توی یه مهمونی دیده بودش با ماکسی جدی سیاه
و گفته بود بی خیال فلونی جون .. همون قبلنات بهتر بود
این حرفا مال اونوقتاست که دیگه یه حضور یواشی داشت
وگرنه قبلنش لابد حسابی قرنطینه کرده بوده خودشو که اون تغییر فاحش تونسته بود رخ بده
باز اومد دانشگاه .. اولش فقط سیاه و اینا می پوشید و با مقنعه
بعد کم کم و .. اون همه رنگ کاملا هم برنگشتا .. اما مثلا شد پیرهن گشاد قرمز با مقنعه مشکی
یه وقتاییم خسته می شم .. از این همه زرد و آبی و صورتی و بنفش و سبز و قرمز
لباسای کم تر رنگ دارم هم که بیشتر لباس عملگی اند و فاقد هرگونه شخصیت زنانه
این پالتوی مردونه آخه تو کمد من چیکار می کنه .. این کت های اسپرتی که بابا خریده و پرتشون کرده و شده لباس من
این بوت های یغر
چرا منی که این طور شیفته ی جنسیتمم ، یه دوره ی زیادی همیشه از لباس فروشی های مردونه خرید می کردم ؟
هفته ی پیش سر راه کلاسه رفتم سرخه - خشایار
سارافون قرمزه تنم بود و هی چرخیدنم می اومد که باد بره زیرش و پف کنه
بعد یهو دلم پالتوی جدی خانومی خواست .. بوت پاشنه بلند
البته که این بوت پاشنه بلند ویار دائمی زمستونای منه -
- نشد که سرما بشه و من یه مرد بلند قامت داشته باشم تا این عقده م بخوابه
فکر کردم این بانوی وجودمه که داره هدر می ره
همینی که می تونه کفش پاشنه بلند بپوشه ، بخرامه
فرداش دانشگاه بودم .. بنفش و صورتی و باغچه .. یورتمه و چارنعل و پرش از روی مانع
اما یه راه حل به نظرم رسیده
اگه یه سری خانوم و آقای متشخص و باوقار پیدا بشن که من هفته ای یه بعداز ظهر مثلا
ـ به عنوان دوره ی درمانی ـ
باهاشون معاشرت کنم شاید بانوی وجودم نابود نشه
باقی هفته هم همین زرد و آبی و صورتی و بنفش و سبز و قرمز
همین باغ و رنگین کمان و جیغ و ورجه
هم اکنون نیازمند یاری سبزتان( آخ نه ببخشید ، ان دی* یتان ) هستیم
* ND = Neutral Density
4 comments:
va angah khodavand az kenare sineye mard zan ra afardi.va be adam goft in hava ast....to ba oooo hichgah tanha nakhahi bod....angah ke hava be jahan amad ro be soye har do kard va goft:bashad ke shoma hamishe ba yekdigar bashid ama agar rozi dar jahan farzandanetan ehsase tanhayi kardand shayeste ast ke dast dar gardane ham jense khod barand.mobarake.
ND? Hard Edge or Soft Edge?
...And Your address?
آره ها من خیلی رنگی نمی پوشم در عین حال که رنگ ها رو خیلی دوست دارم اما جالبه چند وقتیه گاهی این احساس شدیدا سراغم میاد و دلم می خواد یهویی همش لباس های کاملا جدی و رسمی بپوشم
Post a Comment