Friday, February 08, 2008

FAJR Film Festival??? If we don’t go, who go??

سه‌شنبه – برنامه ریخته‌ایم با خانوم ِ دوست که حالا که آخرین روز ِ جشنواره‌ی ماست، سه دانه فیلم ببینیم و میانش هم خانه‌ی هنرمندانی و عکس‌دیدنی
خویشاوند سابق اما صبح زود فرامی‌خواندم برای کاری و برنامه‌ها همه برآب
کار عبث می‌نماید و روی هوا.. تا من درش را بگذارم و سر پارک‌وی تحمیل شوم به اتول ِ حضرات، دیر می‌نماید برای روسی مطلوب، که تایید می‌شود توسط تماسی با حاضران در محل.. سینمای خاطره‌های کودکی اما هست و فیلمی از همان زمان‌ها، می‌گوییم بهتر هم شد، دلمان تنگ شده بود برای شاعرانه‌گی ِ گرجی.. کارت دانشجویی ِ حرام هم یک‌بار به کار می‌آید در این میانه، یک پنجمش کسر، چه فتحی!!!.. سینمای کودکی‌های قاچاقی داخل شو یمان را دیده‌اید چه فقیر و زشت و حقیر می‌نمایاند؟.. شروع می‍شود فیلم، نام‌های تیتراژ را صدایی می‌خواند و ما فکر می‌کنیم چه جالب!!.. کیفیت ِ تصویر افتضاح، در حد نوار ِ ویدیوی ضبط شده از روی سیمای گرامی... و یک صدای غالب.. و نعره‌ی همراهاااااان.. نریتور کجا بود!!!!!! این نسخه‌ی دوبله‌ی تک‌صدای روسی است!!!! رییس می‌زند بیرون، شیرازی می‌گوید تحمل کن، و استقلال ِ نظر داشته باش. استقلال ِ نظر دارم و نمی‌گذارم این زباله تحمیل شوده بهم، بلند می‌شوم، رییس را می‌بینم بیرون، برمی‌گردد، شیرازی را به زور بلند می‌کند. می‌گویم اعتراض کنیم حداقل، رییس حوصله ندارد، شیرازی دارد؛ به آقای سینما ربط ندارد، به نماینده‌ی ارشاد دارد؛ شیرازی صداش درنیامده آقای ارشاد می‌گوید این خانوم ِ شماست/با شماست !؟، به آقای ارشاد ربط ندارد، ما حوصله نداریم، یک نه ی خشک جوابش، که حالا یعنی اگر آره بود شیرازی نصیحت می‌شد که شما خانومت را جمع کن و انتقادت را هم در کوزه؟؟؟، از انتقاد البته تشکر می‍شود، جور ِ دیگر ِ خر کردن را این‌ها کی یاد می‌گیرند؟؟، راستی یکی توی صدای محترم می‌گفت سینما ادامه‌ی محراب است

شکم ما را می‌کشاند تا آناهیتای بسته!، شکم راهمان می‌نماید تا یگانه و ژوزف هم، سینما کیلویی چند؟، عروس ِ آقای بیست و ششمین جشنواره مبارک البته در ژوزف حضور دارند و در تلفنشان ایرانی‌های دیده را خوب می‌کوبند و بعد هم هنگام آشناگری اینجانبه را.. سوسیس ِ بندریم که یخ می‌زند تا محل ِ ثابت (همین حالا شکمم به قااار افتاد از فکر یخ‌کرده‌اش حتی)، نرینه‌ها خوب می‌بلعند، نفری دوتا و کمی قبل‌تر هم که مثلث‌ساندویچی ................ بعد هزار ساعت بحث، تا من و رییس بشویم لب فروبسته و ولو و شیرازی داد ِ سخن داده، ایستاده، کوبان

این جشنواره دارد به رسالتش عمل می‌کند به نحو ِ بهترین، اصلا نمایش نسخه‌های دی‌وی‌دی دلیل، وگرنه مریض و خر که نیستند که ندانند چه کیفیتی می‌باید، نیتشان همین فراری دادن ِ ماست و گردِ هم‌آوریمان، و همانا جوانان را نیاز به معاشرت باشد و نه هنرکاوی

2 comments:

Saltarello said...

اونقدر با این حرفت موافقم، وقتی سیگار رو ممنوع کردن می گفتم می خوان فراری بدن بابا، گور پدر سیگار، بیایین معاشرت، مفید و غیر مفیدو ولش کن، بزار دست کم بشناسیم همو ، بدونیم خودمون از خودمون چی می خوایم

Saltarello said...

راستی منظورت همین بود، یا من خود برداشتی هول هولکی کردم؟