Tuesday, February 10, 2009

she experiments on herself in order to produce art

باید بِغَم سه‌غا آذَغی.. گوش‌هامو شفا‌ف‌ کردم و فکر کردم خواهره هم همین‌جور می‌شنوه که من؟..گلزاغ خانوم، خانومِ رفت‌وروب‌گرِ تازگی‌ها داشت حرف می‌زد و هی غ به‌جای ر.. اهلِ نقطه‌ای در خراسان و این لهجه؟

شب، واقعیات یک‌به‌یک ردیف شدند پشتِ هم
کلن فارسی‌ش بده و معلومه معنای شصت درصدِ گفتنی‌های ما رو نمی‌فهمه
آدرس نمی‌دونه مطلقن
قدش بلنده، ابروش کمند
و حالا این ر ها که می‌شدند غ

آخ.. سوفی.. سوفیِ کلِ نازنین.. چه کسی جز تو می‌تواند؟ پس این است پروژه‌ی تازه، بعد از اتاق‌های هتل ونیز که به اسم تمیزکُن توش کار گرفتی و اسباب و درهمی ِ مانده‌ از مسافرها را توصیف و عکاسی، پاشده‌ای آمده‌ای اینجا، فارسیِ دست‌وپا شکسته آموخته‌ای و آشفته‌گی به سبکِ ایرانی را کار می‌کنی؟

فقط... نمی‌خواهم توی ذوقت بزنم‌ها، ایده‌ات که باحال، آن‌هم با این همه زحمت، اما بد نیست مطلع باشی، همین ماها، نسلِ جوان ِعکاسانِ ایرانی، تقریبا تمامِ برجای مانده‌هایمان را ثبت نموده‎ایم، جای خواب و سطلِ زباله و ته‌مانده‌ی غذا و الخ... و تا آن‌جا که من می‌دانم یکی- دو چیز بیشتر نمانده، که یکی‌ش قطعا توی اتاقِ من به هم نمی‌رسد.. اما کیپ‌آن دِ گود جاب رییس

راستی.. پنجاه‌ و چند هم هیچ بهتان نمی‌آید، خوب می‌کنید کمتر می‌گویید

1 comment:

Thrown up said...

dooroogh migi!! sophie calle vase shoma kar mikone alan? naaaa