چقدر صدای قاطی بوی علف ها توی زندگيم کم بود ،
انقدر بار دارد آن آسمان روی سرم که گاهی موسيقی فراموشم می شود و
پر می شوم از صداهای روزهای دور ..
هندی ها که می زدند دست هام را گرفتم که تکان تکانشان نيايد ..
رنگ ها شفافند و خالص ،
مثل نقاشی بچه های خوشبخت با پاستل های نوشان
زرد و سبز و آبی و قرمز..
قاطی نمی شوند با هم ،
مثل عکس توت فرنگی های تازه جلوی زردی ديوار
انقدر بار دارد آن آسمان روی سرم که گاهی موسيقی فراموشم می شود و
پر می شوم از صداهای روزهای دور ..
هندی ها که می زدند دست هام را گرفتم که تکان تکانشان نيايد ..
رنگ ها شفافند و خالص ،
مثل نقاشی بچه های خوشبخت با پاستل های نوشان
زرد و سبز و آبی و قرمز..
قاطی نمی شوند با هم ،
مثل عکس توت فرنگی های تازه جلوی زردی ديوار