فقط انقدر رسیده ایم که من دامن مهمانی های خواهره را بدزدم که گلهاش با لاک های سرخ عروسیم جور
فقط انقدر رسیده ایم که من با دامن سفیدم و گلهاش ، آب لیموها را و یخ را و شکر را و آب را مخلوط کرده ام
فقط انقدر رسیده ایم که شربت آب لیمو برود روی میز هال
تلویزیون روشن شود ، آبی ِ میان اینور دنیا و آنورش
. می لرزد . می لرزد ؟ . می لرزد
کمی به توصیه ی خواهرک ایستادگی در چهارچوب در ، که بعدا تذکر دادند چارچوب اشتباه را گزیده بودم
بعد می زنیم بیرون .. همان طور که من فریاد زنان به دنبال موبایلم و دوربینم هم که شارژ ندارد . بگذار بماند
و کیف پول هم که هست توی جیب
اولین چیزی که برداشتیم اینها نبود اما . کلید بود . یعنی که برگشتی هست
همسایه ها که کم کم زیاد می شوند
ما برمی گردیم .. هنوز آنقدر نرسیده بودیم آخر که شربت آب لیمو برود توی لیوان ها و بعد لب ها و بعد تن
موزیک . آب ِ لیمو . من مرگ نمی خواهم . امروز نه . حالا نه
می رویم بستنی بخوریم . هنوز آدم ها توی کوچه
همکلاسی روزهای دور زنگ می زند که قرار کاری و انگار نه انگار و مدایح بی صله هم
شب . تلفن و پیغام که ماه زیباست
شال و کلاه و پشت بام و زهره ی به مهمانی ماه رفته
. شهر زیر پاهامان . آن همه نور . آن همه آدم
سر اپیزود ژولیت بینوش پغی ژوتم .. اشک
من مرگ نمی خواهم . امروز نه . حالا نه
فقط انقدر رسیده ایم که شربت آب لیمو برود روی میز هال
تلویزیون روشن شود ، آبی ِ میان اینور دنیا و آنورش
. می لرزد . می لرزد ؟ . می لرزد
کمی به توصیه ی خواهرک ایستادگی در چهارچوب در ، که بعدا تذکر دادند چارچوب اشتباه را گزیده بودم
بعد می زنیم بیرون .. همان طور که من فریاد زنان به دنبال موبایلم و دوربینم هم که شارژ ندارد . بگذار بماند
و کیف پول هم که هست توی جیب
اولین چیزی که برداشتیم اینها نبود اما . کلید بود . یعنی که برگشتی هست
همسایه ها که کم کم زیاد می شوند
ما برمی گردیم .. هنوز آنقدر نرسیده بودیم آخر که شربت آب لیمو برود توی لیوان ها و بعد لب ها و بعد تن
موزیک . آب ِ لیمو . من مرگ نمی خواهم . امروز نه . حالا نه
می رویم بستنی بخوریم . هنوز آدم ها توی کوچه
همکلاسی روزهای دور زنگ می زند که قرار کاری و انگار نه انگار و مدایح بی صله هم
شب . تلفن و پیغام که ماه زیباست
شال و کلاه و پشت بام و زهره ی به مهمانی ماه رفته
. شهر زیر پاهامان . آن همه نور . آن همه آدم
سر اپیزود ژولیت بینوش پغی ژوتم .. اشک
من مرگ نمی خواهم . امروز نه . حالا نه
6 comments:
دیید چه خوشگل بود ماه کنار زهره؟
انگار اینبار جستیم!
و گسل ِ تهران نبود و ماه بود و زندگی
دیدی بعضی وقتا آدم دودستی می چسبه به زندگی؟ دیگه م مهم نیست که چقدر تلخه یا بده یا زشته یا هر چی... مهم اینه که تو دو دستی چسبیدی بهش!
خیلی قشنگ بود...من و شبنم در حال چرخ بودیم و بچه مون خواب!نمیدونستیم اونی که پشت ماه ژست گرفته بود زهره بوده!من سه پایه نداشتم...شبنم هم با موزیک های انتخابی من حال نمیکرد!اونی هم که این حرفها رو میفهمید تهران نبود
michael kors outlet online
nike air force
adidas tubular shadow
jordan shoes
moncler
100% real jordans for cheap
jordan 12
christian louboutin shoes
michael jordan shoes
cheap jordans
useful referencego to these guys have a peek hereclick here to investigate have a peek at this web-sitefind here
i2u84n2f45 l9t39y4e19 r2n26e4w17 j7k72j7p32 q2h01m8q96 y3p55o8b85
Post a Comment