دلبسته به کلماتی که من هستم، (زود)باورکُنشان، نباید بهم بگویند تا چهارشنبه، نباید بهم بگویند این هفته انشاءالله
که از صبح ببینم ویتامینهای ب اثر نکرده و در دلِ من غوغا
اصلا یک آدمِ مطلعی پیدا شود به من بگوید راست بوده این ارتباطِ ویتامینِ ب و اضطرابزدایی، که یک دختری که مدلِ واقعی هم نبود و اولین بارِ روی استیج رفتنش به من گفت، و من باور کردم و ب شد زاناکسِ من، یا که پِلَسِبوی من است این؟
من تازهجوان، ، توی آسانسورِ هتل، آقاهای نیروی دریایی، بلند بالا، و جذابتر از این نرینهها چه میتواند باشد، سفیدپوشیده، که وقتِ پیاده شدن ( ِ من یا آنها؟!) گفتند سی یو، و من تمامِ صبحانهی فردا را چشمچشم کردم تا دیدنشان، که مگر نگفته بودند، پس کو
و زبانِ فارسی چه زیبا بوده که سی یو نداشته، و به امیدِ دیدار داشته، که این امید اصلا چه داستان میساخته پسِ گفتنش، چه باری میداده به دیدار؛ و این میبینمت، چه قطعیتِ دروغینی دارد در خودش، که چهوقتها بعدش توی دلمان اضافه نکردهایم به همین خیال باش؛ و إلى اللقاء عربها، تا دیدار/ تا به زودی ِ بعضیها، که هم هست و هم نیست، که امید ندارد، خواستِ سفت ندارد، مناسبِ زندگیِ امروزی، یعنی که هم میخواهیم، هم زمانه اگر نگذاشت، نگذاشت
زانوهام بلرزد، بندازمش تقصیرِ پاشنههای بلند.. حالا که دیدهام نیست، که از دیشبش هم میدانستهام آمدنی نیست، اما معتقد به کلماتی که من هستم، باورکُنِ تا ها و انشاءالله ها
و این انشاءالله ها حتی اگر که به شوخیند، وقتی سه بار بشوند توی نوزده خط، چه جور دلش میآید اللهشان که انشاء نکند؟
اینبار که نوشت مصدّع اوقات نمیشود، که بایبای، با بی و وای، به جای خداحافظِ همیشهگیم مینویسم به امیدِ دیدار.. بی امید که به سر نمیشود
که از صبح ببینم ویتامینهای ب اثر نکرده و در دلِ من غوغا
اصلا یک آدمِ مطلعی پیدا شود به من بگوید راست بوده این ارتباطِ ویتامینِ ب و اضطرابزدایی، که یک دختری که مدلِ واقعی هم نبود و اولین بارِ روی استیج رفتنش به من گفت، و من باور کردم و ب شد زاناکسِ من، یا که پِلَسِبوی من است این؟
من تازهجوان، ، توی آسانسورِ هتل، آقاهای نیروی دریایی، بلند بالا، و جذابتر از این نرینهها چه میتواند باشد، سفیدپوشیده، که وقتِ پیاده شدن ( ِ من یا آنها؟!) گفتند سی یو، و من تمامِ صبحانهی فردا را چشمچشم کردم تا دیدنشان، که مگر نگفته بودند، پس کو
و زبانِ فارسی چه زیبا بوده که سی یو نداشته، و به امیدِ دیدار داشته، که این امید اصلا چه داستان میساخته پسِ گفتنش، چه باری میداده به دیدار؛ و این میبینمت، چه قطعیتِ دروغینی دارد در خودش، که چهوقتها بعدش توی دلمان اضافه نکردهایم به همین خیال باش؛ و إلى اللقاء عربها، تا دیدار/ تا به زودی ِ بعضیها، که هم هست و هم نیست، که امید ندارد، خواستِ سفت ندارد، مناسبِ زندگیِ امروزی، یعنی که هم میخواهیم، هم زمانه اگر نگذاشت، نگذاشت
زانوهام بلرزد، بندازمش تقصیرِ پاشنههای بلند.. حالا که دیدهام نیست، که از دیشبش هم میدانستهام آمدنی نیست، اما معتقد به کلماتی که من هستم، باورکُنِ تا ها و انشاءالله ها
و این انشاءالله ها حتی اگر که به شوخیند، وقتی سه بار بشوند توی نوزده خط، چه جور دلش میآید اللهشان که انشاء نکند؟
اینبار که نوشت مصدّع اوقات نمیشود، که بایبای، با بی و وای، به جای خداحافظِ همیشهگیم مینویسم به امیدِ دیدار.. بی امید که به سر نمیشود
3 comments:
محشر..
cheap oakley sunglasses
ghd hair straighteners
ralph lauren uk
kate spade handbags
babyliss
baltimore ravens jerseys
pittsburgh steelers jersey
koby bryant shoes
kobe bryants shoes
oklahoma city thunder jerseys
burberry outlet
gucci outlet
hermes outlet
michael kors uk
babyliss pro
lululemon outlet
denver broncos jerseys
coach outlet online
evening dresses
lebron james shoes
ray ban
tods shoes
air jordan 11
louis vuitton outlet
new england patriots jerseys
chanel outlet
nike outlet store
chanel 2.55
ed hardy clothing
kate spade outlet
lacoste shirts
gucci shoes
green bay packers jerseys
ralph lauren polo shirts
christian louboutin
salomon running shoes
adidas shoes
pandora
roshe run men
canada goose outlet
201526caihuali
discover this info here replica gucci bags Website Prada Dolabuy navigate to this site Louis Vuitton Dolabuy
Post a Comment